سقوط افشار، پیراهن عثمان علیه سنگلاخی‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم
این فاجعه از دو جنبه برجستگی دارد: یکی این که در این فاجعه نه نظامیان و جنگ افروزان، بلکه مردم بی‌دفاع غیر نظامی افشار از هرقوم و طایفه‌ای، اعم از زن و مرد و کودک بیرحمانه به خاک و خون کشیده شدند. دو دیگر، این که کمونیست‌ها و فاشیست‌های دین ستیز هزاره نما برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی و خیانت خود، فرافگنی نموده و سادات مظلوم سنگلاخ را متهم به خیانت و معامله با متجاوزین کردند.
جنرال خدایداد هزاره، فرمانده کل نیروهای حزب وحدت و عامل اصلی فاجعۀ افشار
جنرال خدایداد هزاره، فرمانده کل نیروهای حزب وحدت و عامل اصلی فاجعۀ افشار
فاجعه افشار، نه اولین و نه آخرین فاجعه از فجایعی بود که بعد از فروپاشی دولت کمونیست‌ها تا لشکر کشی امریکا و متحدانش در افغانستان اتفاق افتاد. این فاجعه از دو جنبه برجستگی دارد: یکی این که در این فاجعه نه نظامیان و جنگ افروزان، بلکه مردم بی‌دفاع غیر نظامی افشار از هرقوم و طایفه‌ای، اعم از زن و مرد و کودک بیرحمانه به خاک و خون کشیده شدند. دو دیگر، این که کمونیست‌ها و فاشیست‌های دین ستیز هزاره نما برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی و خیانت خود، فرافگنی نموده و سادات مظلوم سنگلاخ را متهم به خیانت و معامله با متجاوزین کردند. آنان با این فرافگنی ناجوانمردانه، غیر انسانی و مغایر با منافع ملی و قومی کوشیدند که شکست مفتضحانۀ شان را به گردن محروم‎ترین قشر جامعه که از لحاظ سیاسی و اجتماعی پشتوانه‌ای نداشتند بیندازند تا راز اصلی این خیانت برملا نشود.
عامل اصلی این شکست مفتضحانه، پروتوکل سه جانبه بین آقای استاد مزاری با حکمتیار و جنرال عبدالمجید فوزی نمایندۀ جنرال دوستم، بود که برای براندازی دولت استاد ربانی در تاریخ 8/7/1371 در مقر غند(= هنگ) تعلیمی نظامی حزب اسلامی در چهار آسیاب به امضا رسیده بود. طرح عملیاتی حزب وحدت و متحدانش قبل از آن که اجراشود توسط عوامل نفوذی و معاملۀ افسران دارای سابقۀ کمونیستی حزب وحدت، در اختیار احمدشاه مسعود و سیاف قرارگرفت و آن‌ها عملیات پیشگیرانه و غافلگیرکننده را تدارک دیدند. (2)
جنرال‌های خاین حزب وحدت در تبانی با رفقای کمونیست سابق‌شان که در ریاست امنیت و سایر ارگان‌های دولتی تحت فرمان احمدشاه مسعود، قرار داشتند چهار روز قبل از سقوط افشار، سلاح‌های ثقیله و مهم را از کار انداخته بودند. از جمله سوزنک یک اسلحه «زیو» را کشیده و میلۀ یک تانک را در سنگر ترکانده بودند. (3)
با اطمینان از تبانی‌هایی که صورت گرفته بود، نیروهای شورای نظار و اتحاد اسلامی سیاف – که نیروهای دولتی خوانده می‌شدند- عملیات تجاوزکارانه را ساعت پنج صبح روز 22دلو(بهمن) 1371 علیه مواضع حزب و حدت و مردم بی‌دفاع افشار آغاز کردند. تاریخ آغاز این حمله پیام‌های سیاسی و مذهبی نیز داشت، چون روز 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که در افغانستان هم توسط دوستداران این انقلاب جشن گرفته می‌شود. نیروهای مهاجم تا ساعت یک بعد از ظهر تمام افشار و دانشگاه علوم اجتماعی(فعلا پوهنتون تعلیم تربیه) مقر حزب وحدت را اشغال کردند. نیروی‌های نظامی حزب وحدت که از سرک سیلو تا چهار راهی قنبر و کوه‌های افشار و اطراف آن مستقر بودند بدون مقاومت مانند برف آب شدند. بعداً معلوم شد که نیروهای حزب وحدت در همان ساعات اولیه جنگ فرار کردند و ساعت ده قبل از ظهر مقر آقای مزاری محاصره شد، اما مزاری توانست ساعت یازده و نیم فرار کند.
طراحان عملیات افشا شدۀ افشار که فرماندهی نیروهای حزب وحدت را نیز به عهده داشتند چند جنرال دولت ساقط شدۀ کمونیست‌ها بنام‌های جنرال خدایداد هزاره(کمونیست خلقی)، فرمانده کل نیروهای حزب وحدت، تورن جنرال علی‌محمد(کمونیست پرچمی)، معاون نظامی حزب وحدت، جنرال عوض غرجی، فرمانده فرقۀ 96 حزب وحدت، بریدجنرال کورگه(دگروال زمان ببرک کارمل)، مسئول عمومی امنیت نظامی حزب وحدت، برید جنرال صداقت(افسر سابق ریاست پنج امنیتی کمونیست‌ها) فرمانده عمومی غندکوهی حزب وحدت و برید جنرال سلطانی(کمونیست پرچمی و معاون فرقۀ 95 در زمان کارمل) بودند.
همان طوری که گفته شد، در زمان سقوط افشار واحد عملیاتی بنام «گروپ اپراتیفی» به فرماندهی جنرال خدایداد هزاره، مسئول سوق و ادارۀ تمام نیروهای مسلح حزب وحدت بود. نیروهای حزب وحدت اسلامی، در ساحۀ افشار در سه منطقه مستقر بوده و فعالیت داشتند:
1 – در اکادمی پلیس و کوه‌های افشار، به فرماندهی جنرال صداقت و دُرمحمد کربلایی.
2- در علوم اجتماعی(پوهنتون تعلیم و تربیه) که مقر رهبری حزب وحدت بود. این نیروها از سمت شمال و افراد خاص آقای مزاری بودند.
3- در فرقۀ 96 که مقر آن در مرکز آموزش امنیت ملی حکومت کمونیست‌ها قرار داشت.
فرقۀ 96 که فرمانده آن جنرال عوض غرجی و معاون آن جنرال سیدعوض بود در تشکیل دارای 1600 سرباز و افسر و چند هنگ(غند)بود، اما هیچ وقت این نیروها بصورت واقعی وجود نداشتند. دو شب قبل از سقوط افشار آقای رضوانی سنگلاخی معاون امنیت فرقۀ 96، جان‌علی قوماندان غند توپچی و یک نفر دیگر به عنوان نوکری وال کنترلی فرقۀ 96 از تمام جز و تام‌ها(واحدها) دیدن نمودند و متوجه شدند که در آن شب از 1600 نفر نیرو و پرسونل فرقه، فقط 160 نفر حضور داشتند. فردای آن شب آقای رضوانی سنگلاخی دو گزارش کتبی از وضع فرقۀ 96، یکی برای گروپ اوپراتیفی به فرماندهی جنرال خدایداد هزاره، و دیگری برای مدیریت امنیت حزب وحدت که مسئول آن شخصی بنام آقای حیدری بود نوشته و تحویل داد. به این گزارش در آن شرایط حساس هیچ‌گونه توجهی نشد، تا این که افشار سقوط کرد.(4)
جنرال خدایداد هزاره، مسئول سقوط افشار بود که باید محاکمه می‌شد. او در روز حمله به افشار هیچ عمل و حرکتی برای مقابله با تجاوز انجام نداد و حتی از جان مزاری هم حفاظت نکرد. خدایداد هزاره، که قبلاً خصوصی گفته بود با یک کودتا رهبران حزب وحدت از جمله آقای مزاری را از بین می‎برد، بعد از کشته شدن مزاری به دست طالبان، سنگ طرفداری او را بر سینه می‌زد و بنام دفاع از مزاری علیه ایران، دولت استاد ربانی و گروه‌ها و شخصیت‌های شیعه شعار می‌داد و از طالبان حمایت می‌کرد.
هم‌چنین، قبل از سقوط افشار جناح بندی و نفاق میان حزب وحدت(شاخه مزاری) شکل گرفته بود. یک جناح را آقای مزاری و جناح دیگر را آقای صادقی پروانی که هردو از رهبران سازمان نصر هم بودند تشکیل می‌دادند. جناح مزاری در تفاهم با حزب اسلامی حکمتیار قرار داشت و جناح صادقی در تفاهم با جمعیت اسلامی و دولت استاد ربانی. در جنگ افشار نیروهای طرفدار صادقی دفاع نکردند و این کار یکی از عوامل سقوط افشار به شمار می‎رود.
بعد از سقوط افشار جنرال صداقت، کربلایی دُرمحمد و جنرال کورگه با جمعی دیگر از جمله دو سنگلاخی دستگیر شدند. قبل از این که تحقیقات صورت بگیرد و مجرمین و معامله گران اصلی شناسایی شوند، ناگهان تبلیغات زهرآگین گسترده و سازمان یافته علیه سادات و بخصوص سیدهای سنگلاخ به راه افتاد و آنها متهم به خیانت و معامله با دشمن معرفی شده و عامل شکست هزاره‌ها قلمداد شدند، و همزمان با این تبلیغات سوء چنان بگیر و ببند و اختناق بوجود آوردند که برخی افراد سید برای زنده ماندن و تحقیر نشدن از سیادت خود انکار می‌کردند.
در هزاره‌جات در مسیر راه بهسود به پنجاب، میلیشیاهای وابسته به فاشیست‌های هزاره‌نما، موترها را متوقف نموده و از راننده‌ها می‌پرسیدند که «سید مَید» دارد یانه، که اگر داشتند آن‌ها را پیاده نموده مورد لت و کوب قرار می‌دادند و حتی با خود می‎بردند. این کار شبیه کار آن جنایتکارانی بود که در مناطق پشتون نشین موترها را متوقف نموده به راننده‌ها می‌گفتند «هزاره مزاره» دارید، که اگر داشتند آن‌ها را با تحقیر پیاده نموده، لت وکوب و غارت می‌کردند و در بسیاری موارد سر به نیست می‌نمودند. هزاران مرد و زن و کودک هزاره در دوران جهاد و جنگ‌های تنظیمی در همین مناطق غارت شده و جان‌های خود را از دست دادند. این جنایت حتی با حضور نیروهای ناتو در افغانستان در زمان ریاست آقای حامدکرزی، نیز تکرار شد و از جمله آقای محمدی پسر ارشد آیت الله محقق در مسیر قندهار، گم شد و تا کنون از او خبری به دست نیامده است.
به هرحال، بعد از سه ماه تحقیق مشخص شد که معامله گران اصلی، همان جنرال‌های کمونیست، از جمله صداقت و کورگه بودند که اعدام شدند. قابل ذکر است که در جریان تحقیق برای شناسایی معامله‌گران افشار، زندانیان سنگلاخی به شدت لت و کوب شده و با تحقیر و توهین در زندان «کوته گانی» شکنجه می‌شدند. شاید سید شیرآقا در اثر همین شکنجه‌ها جان داده بود که دیگر از مرده و زندۀ او خبری نشد.
در زندان «کوته گانی» حاجی ملک میرحسین، چنان مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار می‌گرفت که از شدت درد فریاد می زد یا زهرا! اما شکنجه‌گران به حضرت زهرا(س) اهانت می‌کردند و او را بیشتر شکنجه می‌دادند. سربازان مسلمان زندان، قضیه را به شورای مرکزی حزب وحدت گزارش دادند، شورای مرکزی هم هیأتی را برای بررسی موظف ساخت. هیأت بررسی گزارش داد که به حضرت زهرا(س) اهانت شده، اما آقای مزاری رئیس شورا و دیگر اعضا توجهی نکردند.
شکنجه گران قصد داشتند ملک میرحسین را بکشند چون او به مزاری، مائو، لنین و چنگیز فحش می‌داد، اما شهید سیدحسین علوی که فرمانده سنگر پغمان در سر سنگلاخ بود و مجاهدین سنگلاخ در آن سنگر نقش اساسی داشتند، به کابل آمده و آقای مزاری را وادار به آزاد کردن ملک میرحسین نمود. علاوه بر آن آقای سیدحسین سنگلاخی که از روشنفکران سنگلاخ بود به دفاع از آبرو و حیثیت مردم سنگلاخ بر آمده و در حضور آقای مزاری و اعضای شورای عالی نظارت حزب وحدت اتهام‌های وارده بر مردم سنگلاخ را رد نموده و خواستار اعادۀ حیثیت سنگلاخی‌ها شد. در این رابطه شورای عالی نظارت حزب وحدت اطلاعیه‌ای در رد اتهام از مردم سنگلاخ صادر کرد و مجاهدین سنگلاخ نیز نامۀ سرگشاده و روشنگرانه منتشر کردند. این نامۀ سرگشاده را کربلایی سیدحضرت‌گل رضوانی و سیدحسین سنگلاخی عنوانی مردم شیعه ترتیب نموده و با تیراژ زیادی در غرب کابل پخش کردند و به اعضای شورای مرکزی حزب وحدت هم دادند.
اتهام خیانت سادات در افشار را گروپ اوپراتیفی و فاشیست‌های هزاره نما بخاطر برائت خود و بدنام ساختن سادات مطرح کردند تا بتوانند سندی برای خیانت آن‌ها به هزاره ساخته و مردم مسلمان هزاره را علیه سادات تحریک کنند و به این ترتیب در میان شیعیان نفاق ایجاد نمایند.
سنگلاخی‌ها صرف یک پوسته در کوه رادار، واقع در چهار راهی قنبر داشتند، اگر این پوسته معامله شده باشد، سنگرها و پوسته‎های مهم دیگر مانند قلۀ بلند راهدار، پوستۀ زیارت، فرقۀ 96، اکادمی پلیس،کوه افشار، تصدی سکتور خصوصی، سیلوی مرکز،کوه بالای سیلو و… را چه کسانی فروخته بودند؟
تهمت کوه فروشی و خیانت در حالی به سادات و بخصوص سادات سنگلاخ بسته می‌شود که در جنگ شورای نظار و اتحاد سیاف علیه شیعیان، سیدشاه‌حسین سنگلاخی، معاون غُند(هنگ) تانک فرقۀ 96 و سید منورشاه سنگلاخی، قوماندان تولَی(گروهان) کشف این غُند با 44 تن سنگلاخی دیگر در سنگر مقاومت به شهادت رسیدند. هم‌چنین 842 منزل سنگلاخی غارت و تخریب،13 دکان و مغازه شان تاراج و 64 تن در سنگر مقاومت اسیر شدند. سنگلاخی‌ها در دوران جهاد، برای دفاع از استقلال کشور و آزادی از قید دیکتاتوری کمونیستی بیش از چهار صد شهید گمنام و مظلوم تقدیم اسلام و افغانستان کردند.(5)
در رابطه با عاملان و مجریان فاجعۀ افشار، از طرف مقابل و نیروهای متجاوز، «پروژۀ عدالت افغانستان» که یک سازمان غیر انتفاعی در کشور بلژیک بود، گزارشی در تاریخ 11 فوریه 2012 میلادی منتشر کرد که در آن علاوه بر متهم کردن شخص استاد سیاف و احمدشاه مسعود، لیستی از فرماندهان جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی که در فاجعه شرکت مستقیم داشتند منتشر کرده است.
در لیست جمعیت اسلامی افرادی چون محمدقسیم فهیم که بعداً معاون رئیس جمهور شد، انور دَنگر، ملا عزت، محمد اسحاق پنجشیری، حاجی بهلول پنجشیری، بابه جَلَندَر پنجشیری، بازمحمداحمدی بدخشانی، مشتاق لالی و … ذکر شده اند و در لیست اتحاد استاد سیاف، افرادی چون حاجی شیرعلم، زلمی توفان، داکترعبدالله، ملا تاج‌محمد، امان‌الله کوچی، جکرن نعیم و… حضور دارند.
آمار کشته‎ها، زخمی‎ها و تجاوزات جنسی هنوز بطور دقیق به دست نیامده- در واقع کسی پیگیری نکرده است- و در این زمینه آمارهای درشت و غیر واقعی زیادی ادعا شده، اما به نظر می‎رسد که رقم بیش از پانصد کشته واقعی‌تر باشد. در گزارش پروژۀ عدالت برای افغانستان، از چند مورد قتل عام، مفقودی و تجاوز جنسی توسط نیروهای اتحاد اسلامی یاد شده که دلخراش است(6). از سوی دیگر، بر اساس روایت‌های مردمی در اثر این تجاوز، بیش از پنج هزار خانوار شیعه در افشار بی‌خانمان و آواره شدند.
نقش مجاهدین سنگلاخ در فتح سنگر پغمان و پیروزی مدافعان غرب شهر کابل
سنگر پغمان، پس از سقوط افشار و شکست حزب وحدت در کابل توسط مجاهدین سنگلاخ به فرماندهی سیدمحمدباقر واعظی و همکاری مرحوم کربلایی سیدعلی‌جان راسخ در تاریخ 29/1/1372 فتح شد. فتح این سنگر تمام دسیسه‌های فاشیست‌ها و ملحدین قوم گرا را علیه سادات سنگلاخ خنثی کرد. سنگر پغمان مورد حمایت حزب وحدت قرار گرفت و شهید سیدحسین علوی به عنوان فرمانده عمومی آن تعیین شد. این سنگر با زمین‌گیر ساختن نیروهای پغمانی و اتحاد اسلامی استاد سیاف و متحدینش توانست انتقام سقوط افشار را بگیرد.
شورای قوماندانان سنگلاخ، در حمایت از سنگر پغمان نقش مهمی را به عهده داشت. این شورا در تاریخ 14/4/1372 با شرکت 15 عضو از جمله سیدمحمدباقر واعظی، کربلایی سیدعلی‌جان راسخ، سیدحضرت‌گل رضوانی، حاجی ملک میرحسین، سیدعلی‌جان جیبی، سیدگل آغا، توحیدی و سیدآقاحیدری، تأسیس شد. آقای رضوانی مسئولیت اداری و سیاسی آن را به عهده داشت.گفتنی است که در سنگر پغمان یک لوا بنام لوای پغمان مستقر شده بود که یک کندک هفتاد نفری و ده افسر سنگلاخی در آن خدمت می‌کردند. کار سنگر و لوای پغمان در تاریخ 28/4/1374 به پایان رسید.
نویسنده: مهندس مصباح زاده

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی مطالب

آخرین مطالب

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید