بسم الله الرحمن الرحیم
ما که از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۷ پرسنل دفتر حزب وحدت در تهران و از مبلغان و توجیهگرانِ میدانیِ سیاستها و اقدامات حزب در بین مهاجرین بودیم همین روایت را باور داشتیم و برای مردم بازگو میکردیم. این روایت بر اساس گزارشهای رسیده از کابل و تحلیلهای درون حزبی بود که هر هفته روزهای پنجشنبه به وسیلۀ رئیس شورای نمایندگی و سخنگوی حزب، تحلیل، جمع بندی و ارائه میشد. در این روایت یک طرف حزب وحدت بود و طرفِ دیگر اتحاد سیاف و شورای نظار. حزب وحدت یکپارچه بود. بیشتر اعضای شورای مرکزی و شورای عالی نظارت در بامیان مستقر بودند. آقای اکبری پس از فاجعه افشار، گویا نیروهایی را از هزارجات برای پشتیبانی از حزب وحدت به سمتِ کابل گسیل داشت که نتوانستند از موانع جغرافیایی عبور کنند. آیت الله سید ابوالحسن فاضل و آیت الله صادقی پروانی در پاکستان بودند و از آنجا برای اتحاد سیاف خط و نشان میکشیدند. آقای سید مصطفی کاظمی زبان دیپلماسی حزب بود. بر اساس این روایت در این جنگ برخی از قوماندانهای جدیدالتقرر حزب وحدت فریب خوردند و مرتکب خیانت شدند که بر اثر آن، سقوط مقر حزب وحدت آسان گردیده و فاجعه انسانی خلق شد. با همۀ این احوال، مشکلی در ساختار حزب پدید نیامد. همه با هم بودند. خائنین احتمالی دستگیر و محاکمه و معدوم و یا زندانی شدند. جز یکی دو نفر که فرار کردند و گویا یکی از آنها هنوز هم در اردوی افغانستان حضور دارد و در طول این سالها کسی یادی از او نکرده است. مطابق این روایت افزون بر دهها نفر مرد و زن و کودک، عمدتاً از باشندگانِ بومی و قدیمیِ افشار به طرز فجیع و مظلومانه به شهادت رسیدند و ننگِ ابدی بر پیشانی عاملان آن فاجعه کوبیده شد.
این روایت از فاجعه افشار الی تاریخ ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ (ماجرای تصفیۀ جناحی و حزبی) دقیقاً به مدت یکسال و هفت ماه، روایتِ غالب و معتبر بود و کسی در آن ایرادی نداشت، اما پس از ماجرای ۲۳ سنبله روایتهای جدیدی ساخته و پرداخته شد که پای بسیاری از رقبای جناح حاکم حزب را به میان کشید.
ارواح شهدای گلگون کفن و بی گناهِ افشار قرین رحمتهای الهی باد.
نویسنده:سید عوض هاشمی