حقیقت آشکار در فاجعه افشار :
اگر فاجعه افشار را دقیق بررسی نمایم. باید این فاجعه که در 22 دلو 1371 رخ داد در چهره ای قهرمانان این فاجعه باید به بررسی گرفته شود. که شامل عبدالعلی مزاری ، احمد شاه مسعود ، عبدالرب رسول سیاف ، گلبدین حکمتیار ، عبدالرشید دوستم به بررسی گرفته شود. علت اصلی جنگ افشار را در پروتوکل عبدالعلی مزاری با گلبدین حکمتیار در (میزان 1371 که نماینده دوستم جنرال فوزی نیز دراین پروتوکل سه جانبه شامل بود جست وجو کرد. در پروتوکل 8 میزان سقوط حکومت ربانی ، ریاست جمهوری گلبدین حکمتیار ، صدراعظمی عبدالعلی مزاری و وزارت دفاع دوستم از اهداف این پروتوکل به حساب می آمد. حامیان پشت پرده ای این پروتوکل جنرال حمید گل رئیس اسبق به حمایت از حکمتیار ، آقای نجفی سفیر جمهوری اسلامی ایران به حمایت از عبدالعلی مزاری و کشور ازبکستان به حمایت از دوستم وارد عمل گردیده. بیشترین حساسیت را در مقابل دوستم و عبدالعلی مزاری عربستان سعودی داشت که در آن زمان نماینده ای تمام عیار آن عبدالرب رسول سیاف بود. از آنجائیکه هدف پروتوکل 8 میران 1371 تصمیم بر سقوط حکومت ربانی گرفته بود. ووزیر دفاع حکومت ربانی احمد شاه مسعود را نیز درکنار نیروهای سیاف قرار داد. جنگ هایی که پس از 8 میزان 1371 در شهر کابل علیه حکومت ربانی به وقوع پیوسته است نیروهای عبدالعلی مزاری در خط مقدم این ائتلاف جنگی علیه حکومت قرار داشت. که ضرورت به بررسی جداگانه ای این جنگ ها وجود دارد. که دراین جنگ ها نیروهای حزب وحدت در حقیقت نیروهای پیش مرگ حزب اسلامی حکمتیار و جنبش شمال به رهبری جنرال دوستم را در شهر کابل تشکیل می داد. زیرا در غرب کابل از اقوام برادر ازبک نیروی نظامی و حتی ساکنین محلی وجود نداشت. و همچنان نیروهای وابسته به حزب اسلامی حکمتیار به صورت محدود در محلات اطراف چهاردهی مانند دره للندر ، قلعه قاضی ، ارغنده ، حضور داشته ودر جنگ علیه دولت ربانی نمی توانستند نقش ایفا نمایند. پلان جنگی جنرالان حزب وحدت که در آن زمان جنرال خداد فعلا معین وزارت مواد مخدر ، جنرال علی محمد ، جنرال غلجی ، جنرال کورگه ، جنرال صداقت و ده ها جنرال رژیم اسبق رهبری نیروهای ملیشه ای حزب وحدت را در غرب کابل به دست داشته اند. و سقوط حکومت ربانی را چنین محاسبه نموده بودند. نیروهای حزب وحدت از سه استقامت روی مواضع شورای نظار حمله می نمودند ، از گردنه باغ بالا به استقامت پروان دوم و به تایمنی محل دیگر نیروهای مشترک حزب وحدت و نیروهای سید جعفر نادری وصل می گردید. وصل شدن نیروهای حزب وحدت از افشار به تایمنی و از تایمنی به قلعه فتح ا… ، چهار قلعه وزیر آباد خط آیل دفاعی بین نیروهای دولت و میدان هوایی کابل را تشکیل می داد. نیروهای دوستم از ساحه ای مکرویان تحت رهبری عبدالروئف بگی و جنرال فوزی به استقامت چهار صحت عامه ، مسیر دیگر میدان هوایی کابل را برروی نیروهای دولت مسدود می نمود. بعد از آن نیروهای نظامی دوستم از شمال توسط طیاره به میدان هوایی کابل پیاده می گردید همچنان در طرح این عملیات نظامی بخش دیگر نیروهای حزب وحدت از استقامت پوهنتون و کارته سخی روی مواضع شورای نظار به استقامت گردنه کارته سخی و کوه تلویزیون عملیات را آغاز و این دو سنگر دفاعی حکومت ربانی را تصاحب می نمودند. همزمان با آغاز عملیات از استقامت کارته سخی نیروهای حزب وحدت در ساحه ای چندول عملیات خویش را به سمت دهمزنگ اغاز نموده و نیروهای حزب وحدت از ساحه ای دهمزنگ به چندول وصل می گردید. دراین میان آنچه را حزب اسلامی به رهبری حکمتیار انجام می داد اهداف نظامی شورای نظار را توسط حملات توپچی و راکتی ازساحه چهار آسیا زیر آتش می گرفت و همچنان فرقه سمای حزب اسلامی حکمتیار از استقامت شیوکی به سوی پل محمود خان و سمت جنوب دریای کابل مارش می نمود. این طرح جنگی ضرورت به فعالیت های استخباراتی و او پراتیفی و نفوذ در بین نیروهای دشمن را نیز با خود داشت. ودر محوریت ارتباطات آن عبدالعلی مزاری قرار داشت. ملا عزت که با جنرال دوستم هم پیمان بود و یک بخش نیروهای آن در پغمان و قرغه قرارداشت به دستور دوستم با عبدالعلی مزاری نشست نموده، مسئولیت جبهه عقبی افشار را به دوش گرفت. زمانی که عملیات سقوط حکومت ربانی آغاز میگردید ملا عزت با امتیازات پولی و معنوی که بعد از سقوط حکومت ربانی ( قومندان گارنیزیون شهر کابل ) گرفته بود وظیفه داشت تا کمربند جبهه عقبی نیروهای سیاف را به سوی افشار مسدود نگهدارد تا درجریان عملیات حزب وحدت به سوی گردنه باغ بالا نیروهای سیاف از پشت حمله نکنند اما ملا عزت تمام اسناد ، پروتکل و پول گرفته شده را با عبدالعلی مزاری نزد ربانی ، مسعود و سیاف برده پلان جنگی آنرا افشا نموده و با گرفتن دو برابر امتیاز مالی و تشکیلات یک فرقه ای مستقل برعکس عمل نمود و اولین اقدام عملیاتی را علیه نیروهای عبدالعلی مزاری در افشار ملا عزت پغمانی انجام داد. پروتوکل با ملا عزت پغمانی سبب شد تا نیروهای دولت، سیاف و متحدین آن قبل ازاینکه عملیات عبدالعلی مزاری ، دوستم و حکمتیار برای سقوط دولت آغاز گردد عملیات پیشگیرانه و غافلگیرانه انجام دهد. بعداً مشخص گردید که در جریان فعالیت استخباراتی عبدالعلی مزاری یک تعداد از افراد محوری نظامی آن مانند جنرال صداقت ، جنرال کورگه ، جنرال سلطانی توسط دولت مخفیانه معامله انجام داده بودند. افشار به چنان سرعت سقوط کرد که نه نیروهای حزب اسلامی حکمتیار توانستند کاری را برای عبدالعلی مزاری انجام دهد ونه نیروهای جنرال دوستم از استقامت مکرویان. جنگ از ساعت 5 صبح قبل ازاینکه هوا کاملاً روشن شود آغازگردید به ساعت 10 صبح نیروهای سیاف و ملا عزت مشترکاً علوم اجتماعی مرکز حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری را به محاصره کشیدند. نیروهای گارد عبدالعلی مزاری که در مرکز علوم اجتماعی مدت بیشتراز یک ساعت مقاومت نمودند عبدالعلی مزاری اصلاً فکر نمی کرد که نیروهای سیاف متحد حکومت ربانی بتواند خط دفاعی ملا عزت را بشکند گرچه آمادگی دفاعی برعلاوه ای متحد شدن ملا عزت را نیز گرفته بود. چنانچه روزی که افشار سقوط نمود. حزب وحدت عبدالعلی مزاری از سرک سیلو الی چهارراه قمبر در ساحه ای خوشحال خان ، کوه افشار ، کوه زیارت ، کوه راهدار قرغه 21 هزار نظامی هوشیار و بیدار داشت که این نیروی 21 هزار نفری در مدت چهار ساعت همچو یخ آب شدند و به زمین درآمدند و بدون جنگ افشار را رها نموده حتی برای نجات جان عبدالعلی مزاری نیز توجه نکردند.
به طور دقیق حکومت را ربانی را از ائتلاف احزاب که در آن نمایندگان احزاب در تشکیلات شورای قیادی کار می نمود حکومت دور اول خویش را آغاز نمود. حکومت ربانی ازطرف شورای قیادی به همان گونه که شما می فرماید از ائتلاف احزاب تشکیل گردید و پس از دو ماه به اساس جنگ ها زمینه ای انتخابات وجود نداشت ائتلاف که از طریق شورای قیادی به وجود آمده بود متلاشی گردید. شورایی بنام اهل حل و عقد تشکیل گردید که این شورا به دوام حکومت ربانی برای دو سال مشروعیت دادند بنااً دیگر ربانی رئیس جمهور تعین شده از جانب شورای اهل حل و عقد بود نه ائتلاف احزاب و گروه های سیاسی جهادی. بحث اینکه جناب عالی از سید های که با مسعود در ائتلاف بودند صحبت نموده اید. این سید های که اتهام به آنها وارد است آقای سید هادی هادی ، سید انوری ، آقای جاوید بوده اند که با حکومت ربانی و احمد شاه مسعود در ائتلاف به سر می برند اما افشار از ناحیه غرب از استقامت پغمان سقوط نمود. قبلاً از آمار نیروهای حزب وحدت به رهبری عدالعلی مزاری که در سه فرقه ، یک لوا ، دو غوند به نام های غند کوهی و غند تعلیم و تربیه یاد می گردید همه ای این نیروها متشکل از 21 هزار نفر در افشار جابجا بودند یا حداقل معاش ، اعاشه و اباطه نظامیان شان را از مرکز حزب وحدت می گرفتند. اگر خیانتی در کار این نظامیان نمی بود ولو در بازی استخباراتی رهبر حزب میدان را باخته بود این نیروی بزرگ اگر توان سقوط حکومت ربانی را نداشتند حداقل برای حفظ سنگرهایشان در افشار کاملاً کافی بود. از سوی دیگر اگر بخواهید اصل عامل جنگ افشار را در ائتلاف سه گانه حزب اسلامی حکمتیار ، حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری و جنبش ملی به رهبری جنرال دوستم را به صورت مستند مطالعه فرمائید مراجعه کنید به کتاب دست نویس شخص حکمتیار بنام ( صبح صادق ) و همچنان در روز جنگ اگر حکمتیار و حزب اسلامی آنگونه که به حزب وحدت تعهد داشتند عمل می نمود افشار سقوط نمی کرد و فاجعه ای نیز به وجود نمی آمد. زیرا از اول صبح که جنگ آغاز گردید تا ساعت یک بعد از ظهر نظامیان حکمتیار با وجود تقاضای متواتر قوماندانان حزب وحدت در جنگ مستقیم اشتراک نکردند فقط در هر 10 یا 15 دقیقه یک گلوله ای توپ را از چهار آسیاب به سمت خانه یا کوه های افشار و زیارت پیر بلند در گردنه باغ بالا شلیک می نمودند. از سوی دیگر در اوایل همه ای ملت غرب کابل به این باور بوده اند که در سقوط افشار این سید های ائتلاف بوده است که معامله نمودند اما بعد از سه ماه تحقیقات توسط کار شناسان حقوقی جنرال کورگه ، جنرال صداقت که دستگیر گردیده بودند اعدام گردید درحالیکه در این قضیه ده ها سید و ملای نیز دستگیر گردیده بودند. اما از طرف عبدالعلی مزاری برائت و از حبس رها گردیدند. جمعاً سید هایی که در جنگ افشار قبلاً در ساحه مسلح بوده اند طبق اسناد تاریخی در سه محل جابجا بوده اند به تعداد (9) نفر تحت قومانده ای سید شیر آقا در کوه راهدار قرغه. به تعداد 27 نفر در غند تعلیمی پهلوی مرستون و به تعداد 15 نفر در گولائی اسپین کلی. که جمعاً 52 نفر می شود. اگر بگوئیم 52 نفر با دادن (11) نفر کشته و زخمی و چور و چپاول منازل شان مانند سایر افشاری های مظلوم افشار را که 21 هزار نظامی از مردم هزاره داشته است فروخته اند و مرکز حزب را نابود نمودند باید برای بازماندگان آنها به عوض ملامت کردن جایزه بدهیم. تمام این تبلیغات توجیه شکست جنگ استخباراتی ای اس ای پاکستان بود که انتقام شکست حزب اسلامیم حکمتیار و برادران پشتون را از ملیت های محروم تاجیک و ازبک و هزاره گرفتند. دقیقاً بعد از همین جنگ بود که دیگر موضع هزاره های افغانستان در برابر تاجیک ها قرارگرفت و بعدها در مقابل هزاره ها و آهسته آهسته عمق آن به جایی رسید که زمینه ای ظهور طالبان توسط پاکستان فراهم گردید. دقیقاً ظهور طالبان از پارچه پارچه شدن اقوام و ملیت های محروم افغانستان بود که با اطمینان وارد میدان گردیدند و زمانیکه بزرگان این ملیت ها علیه طالبان در نشست سالنگ موضع مشترک گرفتند دیگر دیر شده بود. باید در گزارش تاریخ دقت نمود زیرا قدرتمندان تاریخ افغانستان تاریخ را وارونه می نگارند تا ضعف های خودشان آشکار نگردد. و یکی از عوامل بد بختی ملت افغانستان در طول تاریخ این بوده است که به تاریخ واقعی دسترسی پیدا نکرده اند و یا به خود زحمت نداده اند.
جنابان من از پروتوکلی صحبت نمودم که در 8 میزان سال 1371 در چهار آسیاب در غند تعلیمی مرکز نظامی آقای حکمتیار صورت گرفته است. شورای هماهنگی در ائتلاف مزاری , حکمتیار , دوستم و صبغت ا… مجددی یک سال بعد صورت گرفته که کودتای (11) جدی 1372 را در قبال داشت. شما می توانید مراجعه کنید به مجله های عصر امروز ما و خبرنامه هایی که حزب وحدت به صورت روزانه به نشر می رسانید. از سوی دیگر پروتکل 8 میزان یک پروتوکل استخباراتی بوده درحالیکه شورای هماهنگی یک شورای علنی بعد از سقوط افشار بوده است. برگردیم به حرف برادرمان آصف رفعت. باید توجه داشته باشید که احزاب جهادی به صورت عموم به این باور بودند که برای کسب قدرت و تثبیت هویت حزب شان از امکانات ، وسایل نظامی و دامن زدن جنگ ها استفاده می نمودند که این موضوع تااکنون جریان دارد چنانچه ملا عمر سفید پوش سیاه کار درحالیکه مذاکرات صلح به صورت چند جانبه جریان دارد برای اینکه امتیاز بیشتر بگیرند دست به عملیات های ترور ، انتحار و ده ها جنایت دیگر می زنند. بنااً از نظر ما در افغانستان سیاست به دنبال نظامی گیری روان بوده و هیچ گاه نظامی گیری را سیاست تااکنون توجیه نکرده است. جنایاتی که در افشار صورت گرفت. یک شبه نبوده حداقل از 13 جوزای سال 1371 تا 21 دلو هفت جنگ بزرگ علیه شهر کابل انجام یافته و غرب کابل دراین جنگ ها تحت رهبری حزب وحدت دخیل بوده است. اگر بخواهیم جنایات افشار را در قسمت کشتار بی رحمانه و جنایت کارانه تحت بررسی قرار دهیم باید موضوع نسل کشی و جنایاتی که صورت گرفته است جنگ های ماقبل آنرا باید بررسی نمایم تا برسیم به حادثه ای افشار. تا موضوع کشتار بی رحمانه ای افشار ، چور وچپاول منازل مسکونی مردم افشار که قربانی قدرت نمایی احزاب گردیده اند شفاف سازی شود. این حادثه یک شبه رخ نداده است بلکه ازجنگ های ماقبل خویش رنگ گرفته. آنچه را عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت در سخنرانی های خود ایراد نموده است از تربیون های مساجد و مصاحبه های سرویس های بیرون مرزی افغانستان بوده که با واقعیت های تلخ غرب کابل و حتی شهر کابل مطابقت نداشته است. شما برای اینکه به حقیقت ها دست پیدا نماید به سخنرانی های رهبران احزاب وحتی موضع گیری های دولت ربانی ، احمد شاه مسعود ، سیاف ، مولوی یونس خالص، مولوی نبی ، صبغت ا… مجددی ، حکمتیار ، پیر سید احمد گیلانی توجه ننمائید زیرا این رهبران تمام عملکردهایشان را در سخنرانی ها توجیه می نمودند تا حقانیت خودشانرا ثابت نمایند و به محاکمه ای تاریخ کشانیده نشوند. واقعیت را از افرادی که منافع حزبی ، گروهی و قومی نداشته باشند جستجو نماید تا روزی برسد که حتی احزاب سیاسی جهادی دیگر اهداف تتدوین شده ای شان را در صفحات کاغذ در زمان قربانی قدرت ننمایند.
موضع گیری های رهبران احزاب را در جغرافیای که دراختیار شان بوده اند محاسبه نماید در سطح افغانستان در شهر کابل دو نیم ناحیه ای شهرکابل که شامل ناحیه 13 و ناحیه 6 فعلی می شود در اختیار نیروهای حزب وحدت قرارداشته است. اگر نفوس ملیت مظلوم هزاره 5 ملیون است دراین دو ونیم ناحیه در شرایط هاد جنگی بیشتراز (10) هزار خانوار زندگی نداشته که تمام فشار وبدبختی های جنگ را کشیده اند این عده کسانی بوده اند که توان بیرون شدن از ساحه را از لحاظ مالی نداشته اند به طور یقین آنچه را درقسمت عبدالرحمان خان لعین فرموده اید اگر رهبران نا سنجیده ای همانند عبدالعلی مزاری داشته باشیم تاریخ عبدالرحمان ها بار بار تکرار خواهد شد. یقین داشته باشید که در جهاد افغانستان گام به گام با رهبران راه رفتن اما با تاسف همان گونه که ارزش های جهاد در پای خواست های شخصی رهبران ذبح گردید عبدالعلی مزاری را یکی از آنان حساب کنید که ملت خویش را بار بار در شرایط بسیار بد و ناسنجیده در قربانگاه فرزندان عصر جدید عبدالرحمان ها ذبح نمود. آیا کسی که از تاریخ افغانستان آگاهی داشته باشد در موقف رهبری یک ملت قرارداشته باشد چگونه می تواند ساده لوحانه با پای خودش به قربانگاه فرزندان عبدالرحمان خان ها برود. آیا عبدالعلی مزاری از داستان عبرت انگیز حبیب ا….سقاو آگاهی نداشت که چگونه نادرخان غددار با صبغت ا… مجددی روحانی دربار به قرآن عظیم الشان مهر نمودند و حبیب ا… کلکانی را که مانند مزاری ساده لوح و ساده اندیش بود با یارانش به ارگ کابل کشاند و آنرا به دار آویزان نمود. اما این اقدام عبدالعلی مزاری گرچه ساده لوحانه بود. اما برای نسل بعدی یک درس بزرگ. که دیگر هیچگاه با پای خویش به قربانگاه دشمن نرویم.