حضرت زید شهید علیه السلام، پس از امام باقر- علیه السلام- بزرگترین فرزند امام سجاد- علیه السلام- و جد اعلای سادات سنگلاخ , به زهد و فضل، علم و ورع و سخاوت و شجاعت معروف بودند .
شیخ مفید از ابوالجارود و زیاد بن منذر روایت کرده است که گفت : وارد مدینه شدم و از هر کس در مورد زید پرسیدم، پاسخ داد او حلیف القرآن است (یعنى پیوسته مشغول قرائت قرآن مجید است) .
مشخصات زید (علیه السلام )
نام مقدس او همانطوری که مبسوطا خواهد آمد ((زید)) است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) قبل از میلاد او ، این نام را برایش انتخاب کرد . لقب های او عبارتند از : 1 – ((شهید)) که در بعضی روایات او را با این لقب یاد کرده اند . 2 – (( حلیف القرآن )) یعنی همیپیمان قرآن . بخاطر ممارست و ارتباط فراوان او با کتاب خدا این لقب برای او یادگار مانده است . 3 – (( زیدالازیاد)) کنایه از مقام والا و عظمت و شخصیت بی نظیر او نسبت به همنام های او (مانند : زید بن حارثه ، زید بن ارقم ، زید بن حسن ، . . . می باشد . ( 15 ) کنیه او ((ابوالحسین )) است به خاطر اینکه یکی از فرزندان رشید او به نام حسین بود ، بنابراین او را به این کنیه ( می خوانند .
نقش انگشتر
بزرگان صدر اسلام و نیز در زمان ائمه (علیهم السلام ) مسلمین روی نگین انگشتر خود جمله و مطلبی را حک می کردند که در واقع این به حساب شعار فکری و تجلی روحی شخص گذاشته می شد . زید که مظهر جمیع صفات عالیه بود ، دو صفت از بهترین صفات کمالیه را که عبارت از ((صبر)) و ((راستگوئی )) می باشد شعار خویش قرار داد و نگین انگشتر خود را با آن زینت داده بود و آن دو جمله (( اصبر تؤ جر – اءصدق تنجح )) یعنی ((شکیبا باش تا به پاداش آن برسی )) و ((راستگو باش تا نجات یابی )) ( نقش خاتم ((زید)) فرزند انقلابی امام سجاد (علیه السلام ) بود .
سیمای زید (ع )
زید (علیه السلام ) دارای قامتی رشید بود و صورتی زیبا و با ابهت داشت که متانت و وقار از آن به خوبی آشکار بود . چشمان درشت و سیاه و جذاب با ابروانی کشیده و نزدیک به هم و محاسنی پرپشت و پیشانی برجسته و بلند و بینی برآمده و کشیده او هر بیننده را به یاد صورت زیبا و نمکین جدش رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) می انداخت . موی سر و صورتش سیاه بود ، ولی در اواخر عمر گرانمایه اش با تارهای سفیدی ، محاسن او جو و گندمی نمایش می داد .
فروغ معنوی و نور ایمان در صورت او بیننده را مجذوب خود می ساخت ، بطوری که خصیب وابشی می گوید : (( کنت اذا راءیت زید بن علی (علیه السلام ) رایت (اساریر النور فی وجهه )) یعنی هرگاه زید بن علی را می دیدم فروغ نور را در صورتش مشاهده می کردم .
او به منظور امر به معروف و نهى از منکر و احقاق حق و بازگرداندن خلافت به صاحبان اصلى آن، یعنى اهل بیت- علیم السلام- با شمشیر قیام کرد و همین خروج و قیام مسلحانه سبب شد عده اى گمان کنند که او مردم را به خود دعوت مى کند؛ حال آنکه هدف او احیاى حکومت اسلامى به رهبرى ائمه هدى- علیهم السلام- بود .
زید بن على در تاریخ چهارشنبه، اول صفر سال 120 هجرى قیام خود را آغاز کرد .
سبب قیام وى بنا به نقل شیخ مفید این بود که وى براى شکایت از خالد بن عبدالملک بن حرث، والى مدینه، نزد هشام بن عبدالملک- خلیفه اموى- رفت و مدتى در شام بود تا با وى ملاقات کند؛ ولى او اجازه ملاقات نمى داد .
زید هر بار نامه مى نوشت و مطلب خود را در آن ذکر مى کرد؛ ولى هشام در پایان نامه و در پاسخ او مى نوشت که باید به سرزمین خود مدینه برگردد .
اما زید ابا مى کرد تا آنکه هشام او را نزد خود خواند و گفت : شنیده ام که در آرزوى خلافت هستى؛ اما تو شایسته این مقام نیستى؛ زیرا مادرت کنیزکى بیش نبود! وى در پاسخ گفت : مادر اسماعیل، پسر ابراهیم نیز کنیز بود؛ ولى خدا او را به پیامبرى برگزید و پیامبر ما را از صلب او بیرون آورد .
سخنانى بین زید و هشام، رد و بدل شد تا اینکه هشام خشمگین شد و دستور داد زید را اخراج کنند .
ماموران، وى را به جانب مدینه فرستادند تا از مرزهاى شام خارج شد .
پس از جدا شدن ماموران، زید به عراق آمد و در کوفه مردم با او بیعت کردند .
یوسف بن عمر ثقفى که از طرف هشام، حاکم عراق بود، با وى نبرد کرد؛ ولى اطرافیان زید از او روى گردان شده، زید را تنها گذاشتند .
زید با جماعت اندکى تا شب نبرد کرد و شب هنگام به واسطه شدت جراحات وارده به شهادت رسید .
جنازه او را در کف نهر آبى دفن کردند و روى قبر او را پر از خاک و گیاه کرده، آب نهر را روى آن جارى ساختند تا از دید دشمن پنهان بماند؛ ولى خالد، حاکم مدینه مطلع شد و قبر را شکافته، سر زید را از بدن جدا کرد و براى هشام فرستاد .
به دستور هشام، بدن زید را برهنه به دار کشیدند و پس از مدتى جنازه اش را سوزانده، خاکسترش را بر باد دادند . زید بن على بن الحسین (عهما) بنا به روایتى در تاریخ سوم صفر به شهادت رسید .
ائمه هدى- علیهم السلام- همواره از زید بن على بن الحسین- علیهما السلام- به نیکى یاد مى کردند .
امام صادق (ع) پس از آنکه بوسیله نامه اى از شهادت عموى خود مطلع شدند، گریستند و فرمودند : انّا لله و انّا الیه راجعون! از خداوند به خاطر مصیبت عمویم زید اجر و مزد مى طلبم! زید، عموى خوبى بود و براى دنیا و آخرت ما سودمند بود .
بخدا قسم که عمویم شهید از دنیا رفت مانند شهدایى که در خدمت رسول خدا و على و حسن و حسین- صلوات الله و سلامه علیهم- شهید شدند! و بروایتى هزار دینار از اموال خود را بین خانواده کسانى که در راه یاورى وى شهید شده بودند تقسیم نمود .
زید هنگام شهادت 42 سال داشت .
پس از او فرزندش یحیى نیز در سال 125 هجرى در اوایل سلطنت ولید بن یزید بن عبدالملک خروج کرد و او نیز به شهادت رسید .