بسم الله الرحمن الرحیم
در درۀ میدان در حوزۀ پشتون نشین ولسوالی جلریز(حوزۀ زیولات)، آرامگاهی بنام زیارت خواجه محمد پشت شاهراه کابل بهسود، در منطقه ای که به همین نام یاد میشود، قرار دارد. این آرامگاه سقف ندارد و متشکل از چهار دیوار بلند و یک در ورودی است که بر سر آن به زبان فارسی در یک لوحۀ گچی بخط سیاه نوشته شده است: (گشاده باد به رحمت همیشه این درگاه – به حق اشهد ان لا اله الا الله. روبروی در ورودی و در وسط چهار دیواری مرقد خواجه محمد قرار دارد که از سنگ ساخته شده و طول آن بیش از دومتر و عرض آن حدود یک متر تخمین زده میشود و به دیوار مقابل در ورودی وصل است. در انتهای طول مرقد به سمت سر خواجه و نزدیک دیوار، سنگ سفیدی که بسیار زیبا حکاکی شده و به ارتفاع حدود دو متر از زمین به شمول ارتفاع اصل قبر ( و با زخامت حدود پنج سانتیمتر نصب شده که در صفحۀ سمت ورودی آن بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، کلمۀ طیبۀ – لا اله الا الله – و بعد از آن آیۀ مبارکۀ – “وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ” حک شده است. بعد از آیۀ شریفه خواجه محمد چنین معرفی شده است: مزار پر انوار فیض آثار حضرت خواجه محمد ابن ناقه سوار ابن حضرت خواجه بزرگ ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه – 1244 . در صفحۀ دوم پشت (سنگ سفید ایستاده، بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، سورۀ مبارکۀ فاتحه و سورۀ مبارکۀ توحید نوشته شده و در پایان چنین آمده است: اللهم صل علی محمد و آله و صحبه بعدد ما فی جمیع القرآن حرفاًحرفا و بعدد کل حرفٍالفاًالفاً برحمتک یا ارحم الراحمین.
در لوحۀ سنگی که به ارتفاع دو متر در سمت چپ مرقد، در دیوار نصب شده بعد از – الله اکبر – چنین نوشته شده است:
ای سر کوه تو پناه همه
عاقبت سوی توست راه همه
عفو فرمای جرم ما که تویی
در گذارنده گناه همه
میتوانی اگر سفید کنی
از کرم نامه سیاه همه
وای بر ما به حشر اگر نبود
لطف و فضل تو عذر خواه همه
طیب از حضرت تو آن خواهد
که نپرسی زسال و ماه همه
در مورد حسب و نسب درست، تاریخ ولادت و رحلت خواجه محمد چیزی نوشته نشده است و کسی هم راجع به شخصیت او و شجره اش تا کنون معلوماتی ارائه نکرده است. برخی ها بخاطر پیشوند لقب خواجه در نامش ممکن است مغرضانه یا جاهلانه او را از نسل خلیفه اول اهل سنت ابوبکر قلمداد کنند، اما این ادعا با واقعیت سازگاری ندارد. در هیچ منبع مذهبی و تاریخی ذکر نشده که فرزندان ابوبکر به خراسان بزرگ و بخصوص افغانستان مهاجرت کرده باشند و اگر مهاجرت میکردند بخاطر شهرت خلیفه اول مورخان آن را مینوشتند، چنان که از صحابی دیگر را نوشته اند. دوم این که فرزند بلافصل ابوبکر ناقه سوار نام نداشته و اگر نام میداشت مورخان و واقعه نویسان حتما آن را ثبت تاریخ میکردند، و سوم بر اساس ادعای که شده خواجه محمد نوۀ خلیفه اول است و این در حالی است که فتح افغانستان از زمان خلیفه سوم آغاز شد اما تثبیت نشده بود. در چنین شرایطی حضور نوۀ خلیه اول در درۀ میدان توجیهی ندارد. مطلب دیگر این که سنگ قبر خواجه سیدمحمد،حدود 173 سال قبل در اوج سلطۀ مذهبی و قومی پشتون های سنی نوشته شده و شکی نیست که آن را متصدیان امور طبق عقیده و میل خود نوشته اند. این نوشته آنقدر ناشیانه است که خود دلیل واضحی بر دروغ بودن ادعای این که خواجه محمد نوۀ ابوبکر است میباشد. فرزندان و نوه های هیچ یک از خلفای چهارگانه در خراسان و از جمله
افغانستان مدفون نیستند و هیج مرقد و آرامگاهی به نام آنان در سایر نقاط افغانستان وجود ندارد. با این حال چگونه فرزند و نوۀ خلیفه اول از تمام مناطق گذشته و در درۀ میدان ساکن شده است؛ در حالی که نه مانند فرزندان علی (ع) تحت تعقیب بوده و نه خطری او را تهدید میکرده است؟
متأسفانه، شیعیان و بخصوص سادات دره میدان (سنگلاخ و تکانه) هم هیچ اطلاع کافی درباره خواجه سیدمحمد ندارند و فکر کرده اند که یکی از بزرگان اهل سنت میباشد.
قبل از پرداختن به حقیقت دربارۀ خواجه محمد، لازم است که در مورد کلمه و صفت -خواجه- معلومات مختصری ارائه شود. خواجه را دهخدا در لغتنامه اش، سید، بزرگ، آقا و استاد معین آن را بزرگ، سرور، مالدار، دولتمند و نیز مرد اخته-خصی- معنی کرده اند. فرهنگ عمید نیز خواجه را مرد اخته دانسته است. در لغتنامه دهخدا خواجه اسم طائفه و مکان هم ذکر شده است.
کلمۀ خواجه به سه معنی کلی به کار میرود:
1- به عنوان صفت و القاب تشریفاتی به معنای سرور، سید، آقا، بزرگ، ثروتمند، و اخته، مانند خواجه نصیرالدین توسی، خواجه عبدالله انصاری، خواجه نظام الملک، خواجه ربیع، خواجه اباصلت، خواجه حسن گردیزی، خواجه محمد و … سعدی شیرازی در گلستان حضرت ختم المرسلین را -خواجه عالم- خوانده است. پیامبر عظیم الشأن اسالم را خواجۀ دو سرا و خواجۀ رُسُل هم گفته اند. البته افراد اخته شده که خواجه نامیده میشدند، اغلب خدمتگذاران و نوکران دربارهای سلطنتی بودند که تعدادشان کم بود و نسلی از آنها باقی نمانده است.
2- به عنوان هویت قومی.
3- به عنوان هویت منطقه ای و جغرافیایی، مانند: خواجه غار، خواجه بهاءالدین، خواجه رواش، خواجه محمد و … که این اسم مکان ها از نام شخصیتها گرفته شده است.همچنین، ذکر دو نکته ضروری است، یکی اینکه تاکنون دلیل مستندی برای اثبات اینکه خواجه ها در افغانستان از نسل ابوبکر ابن ابی قحافه، عباس ابن عبدالمطلب یا خالد ابن ولید باشند وجود ندارد، و دوم این که کلمۀ خواجه بیشتر به معنای بزرگ، سرور، سید، آقا، عارف، زاهد، دانشمند، وزیر، صاحب دیوان، ثروتمند و پولدار به کار رفته است.
از تمام قرائن و شواهد چنین برمی آید که لقب -خواجه- برای -خواجه محمد- به عنوان صفت مثبت به معنای سید، سرور، بزرگ و عارف به کار رفته است، نه به عنوان هویت قومی و مکانی. اینکه خواجه محمد سید و شیعه مذهب بوده قراینی مهمی احساس میشود، اما در مورد این که فرزند شاه برهنه است یا فرزند سید نظام الدین -شاه سیدبابا- باید تحقیق کرد. برداشت من این است که خواجه محمد همان -سیدمحمد- فرزند شاه برهنه -کربلایی سید احمد که سید احمد کبیر هم نامیده شده است- میباشد که در حدود قرن هفتم هجری قمری میزیست. در این رابطه چند دلیل وجود دارد:
1- نوشته های فارسی در سنگ های مرقد خواجه محمد، اثبات کنندۀ این مطلب است که مردم درۀ میدان فارسی زبان و اکثر آنها شیعه مذهب بوده اند. در درۀ میدان قبل ازهجوم پشتون ها سه طایفۀ هزاره، سادات شیعه و تاجیک زندگی میکردند. پشتون ها گر چه همه طوایف را سرکوب کردند، اما تاجیک ها را در حد سادات و هزاره ها قتل عام و مجبور به مهاجرت از محل سکونت شان نکردند. بنابراین، آنانیکه مورد تعرض قرار گرفته و تصفیۀ قومی و مذهبی شدند هزاره ها و سادات شیعه بودند و با توجه به اینکه خواجه محمد در جریان یورش پشتونها به شهادت رسیده – و آیه 154 سورۀ بقره –وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ- که در سنگ قبرش حک شده حاکی از شهادتشان میباشد- تعلق به سادات شیعه دارد که در آن زمان در درۀ میدان از بند مامکی تا سرچشمه، حضور چشمگیر و خانه و زمین داشتند.
2- در آن زمان از سادات، شخص معروفی غیر از سید محمد فرزند سید احمد -شاه برهنه- در منطقه و کل درۀ میدان و متعلقات آن وجود نداشته است. بنابراین سید معروفی که در آن زمان به شهادت رسیده است همان سیدمحمد است که بعداً کلمۀ خواجه را بر نام او افزوده اند.
3- هرچند میگویند که سیدمحمد در منطقۀ قلندران یکاولنگ در میان گنبدی با پسرش سید علی دفن است، اما سیدعلی در منطقۀ جاغین تکانه دفن شده و پسر دیگر سیدمحمد به نام سیدعارفین در لوگر، و این میتواند بیانگر آن باشد که خود سیدمحمد هم در یکاولنگ نبوده و در درۀ میدان می زیسته است.
خواجه سید محمد که در حدود قرن هشتم هجری قمری زندگی میکرد، مانند پدرش شاه برهنه -سید احمد- عالم و عابد بود و سه مرتبه به زیارت بیت الله الحرام مشرف شد. از سید محمد نیز دو پسر به نام های سیدعلی و سیدعارفین به جا ماند که سیدعلی جد سادات اصیل سنگلاخ و سیدعارفین جد بخشی بزرگی از سادات بهسود، کجاب و درۀ صوف میباشد.
علت مغفول ماندن هویت اصلی شهید خواجه سیدمحمد، استبداد بی امان قومی و مذهبی بود. بعد از سرکوب خونین شیعیان و بخصوص سادات در وردک و درۀ میدان، مهاجمین سلطۀ قومی و مذهبی شان را گسترش دادند و آن عده از ساکنان بومی که از تصفیه و نسل کشی جان سالم به در برده بودند مجبور به تغییر هویت قومی و مذهبی شدند و بخشی از آنها در معدۀ قوم مهاجم هضم شدند، مانند سادات و هزاره های وردک و جلریز. قرن ها تقیه و قطع رابطه با اقوام و هم مذهبان در مناطق دیگر، سبب شد که یاد و خاطرۀ مردمان سرکوب شده در منطقه و شخصیت هایی چون خواجه سیدمحمد را نسل های بعدی فراموش کرده و با آنها بیگانه شوند.
نویسنده: استاد مصباح زاده