قطار اگر قدم به قدم بایستد
و با کودکانی که به سمتش سنگ پرتاب
می کنند مقابله کند
هیچگاه به مقصد نمی رسد
حواس مان به مقصدمان (اعتلای قوم بزرگ سادات) باشد
مبادا مشغول کودک صفتانی شویم که
به سوی ما سنگ پرتاب می کنند…!
چندین سال از هویت طلبی و هویت خواهی به حق سادات افغانستان میگذرد و در این راه تک تک سادات افغانستان مشکلات و مصایب و سختی های فراوانی را متحمل شدند تا مبادا دیگر در زیر چتر تبعیض و قوم پرستی دیگر اقوام باشند و قرار گیرند. هرجماعتی و هر قومی که در یک کشور زندگی میکند حق دارد که به هویت قومی خود یا بنام قوم خود شناخته شود نه بنام اقوام دیگر و یا هویت دیگران .و برای شان حقوق و امتیازات یک قوم داده شود و خودشان را در آینه سیاسی و اجتماعی کشور شان دیده بتوانند.
بدون شک که سادات محترم یکی از اقوام بزرگ این سرزمین است که سالهای متمادی در کنار اقوام با هم برادر این سرزمین زندگی نموده است و در جهاد مقدس افغانستان سهم داشتن و در راه آزادی و استقلال این سرزمین صدها شهید داده و از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی این سرزمین دفاع نموده است.
طرف صحبت ما این مسائل نیست, چون این مسائل حل شده است و هرکسی هم که بخواهد دیگر نمیتواند قوم دیگری را حذف کند, این حرکت عظیم و خودجوش همانند دیگر حرکت های بزرگ در تمام دنیا ریزش ها و رویش هایی هم داشته است, مثل سید جواد حسینی که روزگاری در صف هویت خواهی بود و سید سادات که یک جوان سادات بر علیه تبعیض و توهین ها و تحقیر ها در بستر فضای مجازی و تیک تاک مبارزه و اطلاع رسانی میکند و انصافا خیلی بیشتر و تاثیر گذارتر از دیگران بوده است.
در این میان سید جواد حسینی که چهره نام آشنایی برای سادات خصوصا قشر جوان سادات افغانستان میباشد با تغییر رویه و آرمان های مدنظر خود که شاید برگرفته از بی اهمیتی تعدادی از اطرافیان او باشد پای را در جای دیگر سادات نصری و وحدتی مانده است و با ادعای اینکه دیگر نمیخواهد قومی عمل کند باز به در دروازه نصری ها و دشمنان سادات رفته است و برای آنان کمپاین میکند تا مقداری از عصبانیت خود را از دست سادات نشان دهد, ولی اقای سید جواد حسینی متوجه این مساله نیست که آزموده را آزمودن خطاست, سادات و جامعه سادات افغانستان هرچقدر که مشکلات بین خود داشته باشند اما بالاخره زیر تابوت سید جواد حسینی را همین مردم به دوش خواهند گرفت نه هزاره ها و نه پیروان آن اشخاصی که سید جواد حسینی آنان را لایق مدح و ثنا میداند, صدها شخصیت سادات در پنجاه سال گذشته در همین راهی که سید جواد حسینی به آن روی آورده است بودند و دیدند چیز هایی را که نباید میدیدند و تبعیض هایی را تجربه کردند که حتی کافر و هندو نسبت به ادیان و مذاهب و اقوام دیگر تحمیل نمیکند. صدها تن از بزرگان سادات با بهانه مذهب مشترک بودند زیر بیرق وحدت و نصر رفتند و در آخر چیزی که نصیب شان شد غیر از تهمت و دروغ و تبعیض نبوده است
سید جواد حسینی اگر تا اخر عمر در بالاترین سطح رهبری هزاره ها و تعریف و تمجید از بت های خونخوار آنان و یا عالمان متعصب قوم پرست آنان بپردازد هیچگاه جایگاه امثال آیت الله بهشتی و آیت الله فاضل را پیدا کرده نمیتواند.
اما دیگر آن دهه های زجر و توهین و تحقیر گذشته است و جوانان سادات راه خود را پیدا کردند و در این راه از هیچ توهین و تحقیری نمی هراسند و در کشوری که تمام امور قومی است و ملی گرایی در آن جایی ندارند به صورت متعارف از قوم و مردم خود میگویند و سعی و تلاش میکنند همانند گذشته در بالاترین سطح از علم و دانش قرار بگیرند کما اینکه در پنجاه سال گذشته از طرف تمام اقوام سعی در پایین نگه داشتن این قوم بزرگ شده است.
اشخاصی همانند سید جواد حسینی باشند یا نباشند قوم بزرگ سادات و خصوصا جوانان سادات راه خود را پیدا کرده و با پروژه مذهب مشترک و فرهنگ مشترک که دروغی بیش نیست و بارها در طول تاریخ این دروغ ها برملا شده است بازی نمیخورند و به درستی راه و مرام خود ایمان دارند
امروزه جوانانی همانند سید سادات و دیگر جوانان سادات با استفاده و اطلاع درست از گذشته به مقابله با این همه تهمت و تبعیض برخواسته اند و چه بسا که از خیلی از فعالین و بزرگان سادات که نان خود را در مرید بازی و سر دسترخوان کسانی بنیشنند که در وقتش از خون آنان سادات سیراب هم نمیشوند, بیشتر خدمت به آگاهی رساندن و شناساندن موقف ها و خدمات سادات به دیگر اقوام و مردم افغانستان دارند.
سادات باید به هوش باشند و بدانند که در این راه میخواهند سادات را با فرهنگ فراقومی و وحدت دروغین شستشوی مغزی بدهند تا همچون اقوام دیگر هویت تباری خود را بدون ترس و هراس تبارز داده نتوانند، حتی تباری نیندیشند و همین بی تفاوتی سبب میشود که اقوام دیگر، این قوم بزرگ را پاره پاره کنند و هر پارۀ آن را به هویت قومی و مذهبی خود نسبت دهند و از آنان استفاده سیاسی و ابزاری نمایند.
سادات باید به هوش باشند که هنوز هم هستند از سادات که ادعای هزاره فرهنگی دارند یا عده ی قلیلی از سادات هنوز خود را تاجیک، پشتون، ازبیک میخوانند یا از سرنافهمی، با دور شدند از قوم و هویت خود، نه انسجام تباری دارند و نه انسجام سیاسی و نه اتحاد و همفکری و هر روز هم بر تهاجمات هویتی و هویت کشی شان افزوده میشود. اعتنایی هم بر خطرات این موضوعات ندارند.
علی ای حال هیچگاه نمیتوان خود را از قوم خود دور داشت و هر آن کسانی که از قوم خود بریدند و بر سر دسترخوان دیگران نشستند بعد از مدتی به آغوش قوم خود برگشته و اظهار ندامت کردند.
اما این اشخاص باید بدانند که قتل عام و نسل کشی و جنایت علیه بشریت تنها کشتار با سلاح نیست، بلکه هر اقدامی یا هر سیاستی یا هر کاری یا هر برنامه ای که بر خلاف خواست مردم، باعث حذف و دگرگونی هویت مردم و انکار حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی مردم شود، در حقیقت آن جنایت و قتل عام همان مردم است، این خلاف اسلام، خلاف حقوق بشر و دموکراسی است، خلاف عدالت و برابری و خلاف وحدت و انسانیت هست. جهان که در آن زندگی میکنیم متشکل از اقوام و نژاد ها و فرهنگ هایی مختلف اند. هیچ قوم و ملیتی حاضر نیست، هویت و اصلیت اش را کسی یا گروهی یا دولتی تغیر دهند، درباره آن خلاف خواست مردم تصمیم بگیرد.
نویسنده: سید مصطفی سادات