مظلومیت کتاب «سنگلاخ زادگاه من» و خیانت نابخشودنی جاعل

بسم الله الرحمن الرحیم
و مکروا و مکرالله واللهُ خیرالماکرین.
کتاب «سنگلاخ، زادگاه من» که اخیرا در اصفهان چاپ شد و هنوز بطور گسترده در اختیار مردم قرار نگرفته است، قبل از چاپ، در جریان چاپ و رونمایی به شدت از سوی عناصر خودخواه، جاهل و باند باز، شانتاژ شده و مورد تخریب ناجوانمردانه قرار گرفت، در حالی که تخریبگران، کتاب را ندیده بودند و هوز هم نخوانده اند.
همزمان با ظلم ناجوانمردانه خودخواهان و جاهلان، نامرد جاعل دیگری به نام سیدعلی حسنی بی سر و صدا مشغول ویران کردن محتوای کتاب در هنگام چاپ بود تا روح نویسنده را به صلابه کشیده و واقعیت های تاریخی را با تزریق روایت های دروغ در متن کتاب به دار آویزد. جناب حسنی در متن کتاب بدون اجازه مؤلف دست برد زده و هرجایی را که مطابق میل خود نیافته تغییر داده است.
من برای رفع مسؤولیت و اعلام انزجار از ظلم نابخشودنی در حق کتابی که با خون دل آن را تألیف کردم، بخاطر این که از اعتبار من ظالمانه سوء استفاده شده و حقیقت را وارونه ساخته است،گوشه ای از آن بخشی را که بیشتر دستبرد زده شده به شرح زیر به اطلاع همه خوانندگان و بخصوص مردم سنگلاخ می رسانم:
در مطلبی تحت عنوان «قوم خیرالله تبار سنگلاخ» در صفحه 76 در ابتدای پاراگراف اول، من نوشته ام که زندانی شدن شاه فیروزخان واقعیت ندارد و دلایل آن را هم ذکر کرده ام، اما ظالم جاعل، جمله و نظر متناقضی را از سوی خود و به اعتبار من چنین اضافه کرده است: « پاسخ این شبه این است که یکی از اساسی ترین اسباب برنده شدن شاه فیروزخان در جنگ و دعوا و مرافعه فوق الذکر این بود که مضرابشاه حاکم هزاره جات و دارای وجه و نفوذ بود و سیدشاه فیروزخان پس از زندانی شدن با استفاده از وجهه و نفوذ سیدمضراب شاه از زندان آزاد شدند و برنده دعوا گردیدند.»
در پاراگراف بعدی که خود من بر اساس روایت ساختگی بعضی افراد از قوم خیرالله، نوشته ام آمده است که مضراب شاه با برخی سادات کابل و پغمان به کمک سیدشاه فیروزخان شتافتند و در رکاب آن قهرمان جنگ رمه تاله یا میدان شاه، جنگیدند. بعد از جنگ شاه فیروزخان، مضراب شاه را با خود به سنگلاخ برده و برای او زمین داد. ظالم جاعل این روایت را که از خودشان گرفته شده به ضرر سید شاه خیرالله پنداشته و با قبول بخشی از آن به زعم خود پاسخ شبه را به شرحی که ذکر شد نوشته است. حالا چند پرسش مطرح می شود:
1- تاریخ مناطق مختلف هزاره جات را محققان و نویسندگان داخلی و خارجی از زمان بابرشاه مغول تا کنون نوشته اند و بخصوص در دهه های اخیر مورخان و پژوهشگران هزاره و غیرهزاره کتابها و مقاله های زیادی منتشر کرده اند که در دسترس همگان است، در کدام کتاب یا مقاله و سند مربوط به هزاره ها نوشته شده که کسی به نام مضرابشاه حاکم هزاره جات بوده است؟ هیچ مدرک شفاهی و کتبی در میان هزاره ها و سادات منطقه و تمام کشور در این رابطه وجود ندارد. این ادعا و دروغ بیشرمانه، ساخته جاعلانی است که تحصیلات عالی دانشگاهی و حوزوی و دکترا دارند که بسیار تأسف آور است.
2- ظالم جاعل، فکر نکرده است مضرابشاه که حاکم هزاره جات بود چرا در رکاب یک نفر که حاکم نبود جنگید، این جنگ چگونه خاموش شد و در جنگ چه کسی پیروز بود؟
3- اگر شاه فیروزخان پیروز بود چه کسی توانست طرف پیروز را زندانی کند؟ حاکم منطقه که به ادعای جاعل مضراب شاه بود، او شاه فیروزخان را زندانی کرد یا کسی دیگری؟
4- اگر کسی دیگری این کار را کرد، او کی بود و چرا مضرابشاه که حاکم بود گذاشت که فیروزخان را زندانی کند؟
5- اگر شاه فیروز خان طرف شکست خورده در جنگ بود و زندانی شد، چرا مضراب شاه که سرباز او بود و در رکابش جنگیده بود زندانی نشد و حاکم و با نفوذ و قدرتمند؟! باقی ماند تا سید شاه فیروزخان را نجات دهد !؟
۶- از همه مهمتر اگر مضرابشاه حاکم مقتدر و با نفوذ بود چرا حکومت و اقتدارخود را رها کرده دست خالی تک و تنها بدون زن و فرزند مانند یک سرباز به سنگلاخ آمد و شاه فیروزخان برایش زن و زمین فراهم کرد؟ حکام در آن زمان چند زن، فرزند، ملک، زمین، خانه و باغ داشتند، مضرابشاه حاکم هزاره جات، مال و منال، زن و فرزند خود در هزاره جات یا جای دیگر را کجا کرد که محتاج حدود ده جریب زمین یا بیشتر در منطقۀ پل شاه سنگلاخ شد؟!
۷- من داستان جنگ شاه فیروزخان در میدان شاه را در کتاب سنگلاخ زادگاه من مستند نوشته ام که همان را هم ظالم جاعل در چند صفحه قبل نخوانده است. به نقل از کتاب کشف الانساب، 1314 ه.ق. در صفحه 44 کتاب سنگلاخ نوشته ام که شاه فیروزخان به خونخواهی برادرش شاه نوازخان که حاکم شرع بود« با هفتاد قبیلۀ غلجایی در منطقه «رمه تاله یورد»، از توابع حصه اول بهسود که به «میدان شاه» مشهور است مدتها جنگید که در جریان آن جنگها سرهایی زیادی از غلجایی ها از تن جدا شد. سردار خوشدل خان غلجایی، رییس غلجایی ها مجبور شد بین اقوام خود و سیدشاه فیروزخان میانجیگری نماید و به رسم افغانی یک دختر غلجایی را به نکاح آن سید در آورد.».
شاه فیروزخان که برنده جنگ است و کوچی های غلجایی را مجبور به تن دادن به صلح کرد و آنها تعهد سپردند که به کوه های سنگلاخ نروند و اگر رفتند باید باج بدهند و یک دختر هم به عقد شاه فیرزوخان در آورند، چرا زندانی شد که او را مضراب شاه نجات دهد !؟ مضراب شاه چطور همزمان هم سرباز شاه فیروزخان است و هم حاکم هزاره جات؟! نفس این ادعای دروغین حاکی از آن است که کسی به نام مضراب شاه اصلا در جنگ و در کنار شاه فیروزخان وجود نداشته است.
در همین رابطه جاهل جاعل دیگری، روایت مزخرفتری نسبت به حسنی از خود ساخته است. او چندسال پیش در فیسبوک به این مضمون نوشت: کوچی ها با شکست دادن مردم سنگلاخ و جلریز این مناطق را اشغال کردند و مردم منطقه به «دشت شاه» بهسود آواره شدند. مردم دیگر به کمک سادات سنگلاخ آمدند، از جمله سادات گردیز به فرماندهی مضرابشاه و جنگ شروع شد. در این جنگ شاه نوازخان کشته شد، اما منطقه از بهسود، تا جلریز و سنگلاخ فتح شد.
به نوشته جاهل جاعل مذکور بعد از جنگ و آزادی سنگلاخ شاه فیروزخان با سادات گردیز و خیرالله که حاکم کابل زمین !؟ بود و نیز با فرزندشان مضرابشاه آشنا شد و ساحه کوته قاضی پل شاه الی منطقۀ دریده را به شاه خیرالله داد. بعد از این حادثه قوم کوچی با نیرنگ و حمایت حکام مستبد زمان، شاه فیروزخان را زندانی کردند. خیرالله خان بزرگ که خبر شد، در ایام عید به طور رسم دولتی نزد شاه رفته نشان و درجه خود را جلو شاه گذاشت و گفت من هرگز این حاکمیت را قبول ندارم تا برادرم در زندان باشد!؟ . شاه عاجل دستور رهایی شاه فیروزخان را صادر کرد.
یاوه گویی های این جاهل جاعل در مورد داستان مضرابشاه، شاه فیروزخان و خیرالله، نفرت انگیز و تهوع آور است. او که فرق دشت شاه و «میدان شاه» را نم داند می گوید سادات گردیز به فرماندهی مضرابشاه به یاری سنگلاخی ها آمد.
سادات گردیز در آن زمان جمعیتی کمی بودند که در حال تقیه بسر می بردند، توان حراست از خود را نداشتند و کسی آنها را نمی شناخت، چطور می توانستند لشکر درست کرده به مناطق مرکزی بیایند، در حالی که مردم مناطق مرکزی به آسانی از طریق جلریز و دره میدان کابل رفته نمی توانستند. امروز که وضع بهتر شده از نظر کمی و کیفی سادات گردیز این کارا نمی توانند، آن زمان چطور این لشکر از دره میدان، جلریز و سنگلاخ که به ادعای جاعل در دست کوچی ها بود عبور کرد و در منطقه یورد به یاری سنگلاخی ها شتافت؟ صاحب اصلی و فرمانده جنگ را هم با صراحت معرفی نمی کند تا به زعم خود این شبه را بوجود آورد که فرمانده فاتح جنگ مضرابشاه بود.
این جاهل از خدا بیخبر دروغ شاخدار ساخته و می نویسد، در این که جنگ مضرابشاه حضور داشت، شاه سید نوازخان کشته شد و پیروزی هم به دست آمد، در حالی که شاه نوازخان قبل از جنگ میدان شاه، در آهنگران سنگلاخ کشته شده بود و کوچی ها سرش را با خود برده بودند. شاه فیروزخان برای گرفتن انتقام خون برادرش به دنبال کوچیها در بهسود رفت نه بخاطر اشغال سنگلاخ، سنگلاخ اشغال نشده بود. شاه فیروزخان به جای یک سر شهید شاه نوازخان، در جنگ های میدان شاه، چهارصد سرکوچی را از تن جدا کرد، مضراب شاه کجا بود؟
شخصی محترمی به نام مضرابشاه اگر آمده بود که در رکاب شاه فیروزخان بجنگد، مانند افرادی بود که از مناطق دیگر آمده بودند، نه فرمانده لشکر گردیزی! روایت شرکت مضرابشاه در جنگ میدان شاه را برخی برادران ما از اولاده خیرالله می گویند، دیگر سنگلاخی ها اطلاع ندارند.
بدترین دروغی را که جاهل جاعل در فیسبوک نوشته این است که بعد از جنگ و آزاد شدن سنگلاخ شاه فیروزخان، خیرالله را که حاکم کابل بوده با فرزندش مضراب شاه در سنگلاخ زمین داده است و بعد از آن شاه فیروزخان را حکام مستبد وقت زندانی کرده اند و خیرالله که حاکم بوده از پادشاه خواسته که او را آزاد کند. جاعل نمی گوید شاه فیروز خان به چه جرمی بندی شده است، فقط می نویسد در اثر نیرنگ کوچی ها و نیرنگ آنها را هم نمی گوید که چه بوده است؟
تا کنون دو روایت دروغ و مزخرف از دو جاعل ذکر شد که با هم تفاوت دارند، روایت اول می گوید شاه فیروزخان را مضرابشاه که حاکم هزاره جات بود آزاد کرده است، و روایت دومی می گوید که شاه فیروزخان را خیرالله که حاکم کابل زمین!؟ بوده از زندان آزاد کرده است. جاعلان هنوز میان خودشان جعل های شان را هماهنگ نساخته اند. این ناهماهنگی خود بیانگر دستپاچگی و جعل کاری جاهلانۀ آنهاست.
این دو روایت را بعد از آن جعل کردند که من در نوشته هایم در فضای مجازی روایت شرکت مضراب شاه در جنگ را مطابق میل جاعلان مربوط به قوم عزیز خیرالله منتشر کردم و روایت دروغین زندانی شدن شاه فیروزخان را به جنگ با کوچی ها ربط دادم. قبل از آن می گفتند شاه فیروزخان در چاه افتاده بود، شاه خیر الله او را از چاه بیرون کرد، یا می گفتند شاه فیروزخان بندی شده بود شاه خیر الله که حاکم و قدرتمند بود او را نجات داد و فیروزخان بعد از آزادی خیر الله را با خود به سنگلاخ آورده برای او زمین و خانه داد. دلیل زندانی شدن شاه فیروزخان را نمی گفتند و نیز فکر هم نمی کردند شاه خیرالله که حاکم کابل زمین بود چرا با شاه فیروزخان به سنگلاخ پناهنده شد ؟ آیا این حاکم زمین، خانه، ملک و دارایی نداشت که به سنگلاخ خودش یا پسرش آمد؟ اگر داشت، ملک و دارایی او و پسرش مضرابشاه که هردو حاکم بودند در کابل و جاهای دیگر چه شد؟
وقتی این همه تهمت، تحقیر و دروغ را در حق شخصیت بزرگواری که عالم دین، امام جماعت، پیشوای مؤمنان و دلیرمرد میدان رزم بود و مایۀ افتخار همه شیعیان منطقه، می شنوم و می خوانم به شدت متأثر می شوم و تعجب می کنم هزاران نفر از اعقاب او که در میان آنها شخصیتهای بزرگ علمی و اجتماعی وجود داشته و دارد روح بزرگ او را از تحقیر و توهین چند جاهل لجوج و بی خرد نجات نداده و نمی دهد.
آنچه که من در مورد شاه فیروزخان نوشتم ساخته و پرداخته کسی نیست، مستند به روایات و شواهد عینی است که هنوز وجود دارد. میدان شاه بعد از کوتل اونی در منطقه یورد هنوز به نام او یاد می شود و همه مردم بهسود و هزاره جات می دانند نیازی به سنگلاخی هم نیست. با پیروزی در جنگ میدان شاه ضمن انتقام چند برابری برادر شهیدش شرایط خود را قهرمانانه به خماری خیل متجاوز تحمیل کرد که پیامدهای آن تا کنون مشاهده می شود. در آهنگران علم بلندی را به نام تکبیرجای بر پا داشت که کوچیها از آن حد به سوی سنگلاخ عبور نکنند. این علم در منطقه آهنگران هنوز در اهتزار است. کوچیها را متعهد ساخت در صورتی که بارضایت سنگلاخی ها از کوههای سنگلاخ استفاده کنند باید باج بدهند که این رسم تا کنون برجاست. و سوم کوچی ها برای برقراری صلح دختری را به عقد شاه فیروزخان در آوردند که فرزندانش سید شمشیر و سیدشاهی از آن زن به دنیا آمده اند. محترم مضرابشاه این وسط چه کاره بود ؟!
دوستان عزیز؛ سیدعلی حسنی جاعل اولی، در متن کتاب، برخی نوشته های مرا در مورد خیرالله تبار حذف کرده است، از جمله این که من نوشته بودم سادات سنگلاخ تا کنون معتقد بوده اند که خیرالله در پغمان کابل زندگی می کرده و آرامگاهش هم در پغمان است، اما نویسندگان و محققان در پغمان و در گردیز با نام شخصی به نام خیرالله بر نخورده اند. لازم است که به این موضوع به طور مختصر پرداخته شود. جاعل جاهل دوم در این سالها در فضای مجازی مطالب غیر واقعی و مسخرۀ زیاد در مورد روانشاد خیرالله نوشته است. او در این نوشته ها القاب، مناصب و عنوان های زیر را به آن مرحوم نسبت داده است:
1- خیرالله بزرگ، یکی از مشاهیر، سادات و از امیران و حاکمان افغانستان بود !؟
2- درجه و رتبه عالی معادل جنرالی داشت !؟
3- حاکم بسیاری از مناطق از جمله شهر کابل بود !؟
4- نام پر افتخارش در جمع مشاهیر و قهرمانان کشور می درخشد !؟
5- خدمات ارزنده از ایشان ثبت تاریخ است !؟
7- در زمان تیمورشاه درانی حاکم کابل بوده است !؟
دوستان عزیز ! کسانی که اهل مطالعه و فرهنگ هستید و با تاریخ افغانستان کم و بیش آشنایی دارید شما را به خدا سوگند چنین شخصی با این نام و این مقامها و القاب در سرزمین افغانستان وجود داشته است؟
من کتاب سه جلدی به نام «تیمور شاه درانی» که عزیزالدین وکیلی فوفلزایی مورخ مشهور افغانستان نوشته و انجمن تاریخ افغانستان آن را در سال 1347 برای بار دوم چاپ کرده است مفصل نگاه کردم، نام و گزارش تمام اراکین دولت، افسران، سرداران، حکمرانان و همه شخصیت های مشهور نظامی، سیاسی، علمی، فرهنگی و ادبی و تمام مسایل مربوط به افغانستان در آن زمان گزارش، معرفی و ثبت شده است. به نام نامی خیرالله بر نخوردم و حتی قراینی هم نیافتم. در تاریخ شاهان قبل نیز از خیرالله خبری نیست.
شخصیت های نظامی تاریخی افغانستان را دکتر احمد جلالی وزیر داخله در زمان حامدکرزی، هم در کتاب دو جلدی تحت عنوان « مطالعه تاریخ افغانستان از نگاه عسکری» معرفی کرده، اما در آن کتاب هم از جنرال خیرالله خبری نیست. در هیچ کتاب، سند و مدرکی تاریخی از چنین شخصی سخن به میان نیامده و حتی قبرش معلوم نیست. اگر خیرالله از مشاهیر سادات، قهرمانان، امیران و حاکمان افغانستان بود باید زیارتگاه می داشت یا حداقل یک سنگ قبر نوشته شده می داشت، کجاست سنگ قبر ایشان؟ چرا تا کنون عکسی از
آن نگرفته اند؟ چرا مردم پغمان چنین ستارۀ درخشانی که در آنجا مدفون است را نمی شناسند ؟
من به اقوام عزیزم از طایفۀ خیرالله بخصوص جوانان تحصیل کرده می گویم که اجازه ندهید افراد جاهل و جاعل با نام و نشان و سرنوشت شما بازی کنند و آبروی شما را ببرند. شما از طرف پدر به خیرالله هرکس که هست نسبت دارید و از مادر اولاد شاه قباد ولی هستید. نظریۀ روشن نبودن سرنوشت خیرالله به این معنا نیست که او سید نبوده، افرادی زیادی از سادات دیگر نیز چنین اند. همین الآن افرادی از سادات سنگلاخی تبار در مناطق دیگر داریم که فقط میدانند که سنگلاخی هستند اما سند و مدرک و حتی شجره نامه ندارند، پس با اعتماد به نفس به خود افتخار کنید و نگذارید که جاعلان و جاهلان مربوط به قوم شما با شخصیت سازی های مسخره، آبروی شما را ببرند، و از سوی دیگر به سیدشاه فیروزخان مظلوم که به اعتراف خود جاعلان به اولاد خیرالله خدمت کرده به آنها زمین و خانه داده، تهمت زندانی شدن ببندند و آن مرحوم را تحقیر کنند.
مطلبی دیگری که جاعل جاهل از نوشته من حذف کرده است این است که من نوشته بودم انتساب قوم خیرالله تبار به خواجه سیدحسن در گردیز مورد مناقشه است و نظر خود را شرح داده بودم. همچنین نوشته بودم اولاد خیرالله امکان دارد حسینی تبار ثابت شوند یا موسوی یا نقوی و غیره. جاعل متوجه نیت نیک من نشد،(در حالیکه دیگر سادات سنگلاخ نظری کاملا متضاد به این مساله دارند) اما نا آگاهانه نظرم را ثابت کرد. جاعل در پایان نوشته است که تا کنون در شجره اولاد خیرالله سیدحسن گردیزی، اولاد سید مهدی آتش نفس مدفون در کابل بوده است، اما بر اساس تحقیق سیدمحسن حجت، ثابت شد که خواجه سیدحسن گردیزی فزند سیدعلی دینوری از بنی اعمام سید مهدی بوده است.
طبق نوشته جاعل اگر سیدحسن گردیزی فرزند سیدمهدی باشد یا فرزند سیدعلی دینوری در هر صورت موسوی نسب نیست، بلکه حسینی نسب است. به این دلیل که نسبنامه سیدعلی دینوری به علی الاصغر فرزند امام سجاد علیه السلام می رسد. سیدمهدی که بنی اعمام ایشان است او هم باید حسینی نسب باشد.
آرامگاه سیدعلی ابوالحسن دینوری که نماینده امام جواد علیه السلام بود در شمال غرب ایران در شهر کرمانشاه قرار دارد. شجره او به این شرح است: « سیدعلی ابوالحسن دینوری بن حسن بن حسین بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام سجاد (ع)» منبع: تهذیب النساب، ص 272؛ المعقبون من آل ابی طالب؛ ج 3،
ص375) . والسلام

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی مطالب

آخرین مطالب

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید