بسم الله الرحمن الرحیم
این دره، واقع در ولایت میدان وردک است. خوب است در آغاز شرح اجمالی از این ولایت داشته باشیم:
ولایت وردک که میدان هم جزء آن است، از زمان حکومت امیر شیر علیخان به اینطرف قسمتی از ولایت کابل بوده، اما در 1343 به منظور تسهیلات مردم که به امور روزانه و ارتباط محاکم و کارهای اجرائیوی زودتر به ولایت و حکومت رسیده بتوانند، وردک به حیث یک ولایت جدا، در چارچوب اداری افغانستان شامل گردید و سوابق تاریخی آن به ولایت کابل بیشتر در ارتباط است.
تشکیلات اداری:
وردک دارای تشکیلات اداری ذیل است:
- میدان شهر مرکز ولایت
- علاقه داری جلریز
- ولسوالی حصه اول بهسود
- ولسوالی مرکز بهسود
- علاقه داری دایمیرداد
- ولسوالی چک وردک
- ولسوالی سید آباد
- علاقه داری نرخ
آب وهوا
وردک دارای اقلیم سرد نیمه صحرایی است و مقدار بارنده گی سالانه بین 300 و 400 میلی متر و در حصه کوتل اونی به 800 میلی متر هم میرسد. حد اعظمی درجه حرارت به 20 الی 30 درجه سانتی گرید و در حصه اونی در تابستان از 5+ درجه سانتی گرید بالاتر نمیباشد. در زمستان سردی هوا به 10- و 15- درجه پایین می آید و در حصه اونی کمتر از (20-) درجه سانتی گرید ثبت شده است و دارای چهار فصل سال بوده و زمستان برفگیری دارد.
کوه ها و دریاها
سلسله کوه پغمان در شمال و سلسله های کم ارتفاع در جنوب آن در ساحه چک و سید آباد نیز وجود دارد. دریاهای مهم آن عبارت است از ، دریای میدان و دریای جلگه که بند چک بالای ان اعمار شده است. دریای جلگه در نقاط مرتفع به نام دریای خاوات و کجاو نیز یاد میشود. آب دریای هلمند در سرچشمه آن یکصد کیلومتر در وردک جریان دارد.
نفوس:
نفوس ولایت وردک در سال 1359 به تعداد (294125) احصائیه گیری شد و با افزایش 2.3 درصد در سال 1379 تعداد آن برابر (429422) نفر می گردد. مساحت وردک (9.23) کیلومترمربع و تراکم نفوس در هر کیلومتر مربع مساوی به (47.5) نفر میباشد.
وضع فرهنگی، علمی و اجتماعی:
وردک دارای فرهنگ باستانی آریایی های قدیم است و مزیّن به تعلیمات اسلامی و مردم آن به مالداری و زمینداری اشتغال دارند. دارای لیسه و تعداد زیاد مکاتب ابتدایی میباشد. از جمله شخصیت های برجسته این سرزمین، محمد جان خان غازی است که در جنگ دوم افغان و انگلیس شهامت و مردانگی زیاد از خود نشان داد و یکجا با مردم قلعه قاضی در حصه دشت قعله قاضی انگلیسها را شکست دادند. مردم وردک در تهیه پشم و مواد لبنیات و باغداری مصروف اند و در تهیه قروت، مرغداری و گوسفند بیشتر سر و کار دارند.
اماکن تاریخی:
جاهای تاریخی قابل ملاحظه یی در وردک وجود ندارد، اما در گربت زیارتگاه های تاریخی وجود دارد که با ورود اسلام همزمان میباشد.
پیداوار مهم:
مرغداری، پرورش حیوانات، نمد، گلیم و قروت از پیداوار مهم این ولایت است و توت، سیب، زردآلو و کچالو از جمله محصول های آن است. علاوه بر آن معدم مایکا در تکانه میدان، سگ سرخ مرمر، آهن و ببرایت در این ولایت پیدا میشود. آبهای معدنی وافر در دره های آن نیز موجود است که بیشتر آن آبهای کاربونیت دار میباشد.
منابع آبی:
دریای میدان، خاوات و کجاو یگانه منابع آبی آنرا تشکیل میدهد، اما موضوع قابل ملاحظه این است که در تمام دره های آن آب کاریز و چشمه های طبیعی با آب شفاف وجود دارد که در آبیاری از آن استفاده میکنند. علاوه بر آن از پمپ های آب و چاه های عمیق نیز در این مورد استفاده می شود. بند چک بالای دریاچه جلگه در جغتو اعمار شده و ظرفیت تولید فی ساعت 3360 کیلووات برق آبی را دارد که مورد استفاده مردم محل و میدان قرار می گیرد و پنجاه سال کامل برای کابل از آن استفاده میگردید، اما ذخیره بند توسط رسوبات تا حدی پر گردیده و قدرت تولید برق را پایین آورده است. زمین آبی (128000 اکر) و زمین للمی (9000 اکر) موجود است.
سیستم مواصلات
میدان و وردک بالای شاهراه کابل- کندهار قرار دارد. از این لحظا ارتباط مواصلاتی آن با سایر ولایات بهبود یافته است، اما با سایر ولسوالی هایی که از سرک عمومی دورتر اند، مشکلات مواصلاتی زیاد است. در زلزله یی که در سال 1998 در این ولایت رخ داد، بنا بر نبود سیستم مواصلات نتوانستند به آسیب دیده گان کمک فوری صورت گیرد. راه های مواصلاتی آن به هزاره جات، بامیان، ارزگان و غزنی فعال است.
جنگل ها:
جنگل های مهم در این ولایت، بید، چنار و پنجه چنار میباشد و جنگل های مجموعی آن به (200) جریب زمین میرسد.[1]
دره سنگلاخ یکی از دره های علاقه داری جلریز این ولایت است که درهفتاد کیلومتری شمال غرب کابل واقع و جمعیت آن بالغ بر هفت هزار خانواده تخمین گردیده است ، اما در حال حاضر در حدود سه هزار خانواده در دره ی مذکور زندگی می کنند. نزدیک به 96 درصد مردم سنگلاخ را قوم سادات حسینی و بقیه را هزاره و تاجیک ها تشکیل می دهد.
این دره، دره یی است زیبا وسرسبز که باجریان آبشار و چشمه سارها و وجود درختان سرسبز و فضای زیبای طبیعی، نمای زیبایی را به خود گرفته است. ابتدای دره ی سنگلاخ از بازار جلریز آغازمی شود. دره ی سنگلاخ درزمان تجاوز دوصد هزار نفراز ارتش سرخ اتحاد شوروی سابق، مشهور به دره مقاومت گردید. چنانچه همه شاهد دلاوری، ایثار و فداکاری مجاهدان آن دره بودند.
در این دره، داخل بعضی از کوه ها پناهگاه هایی ساخته شده که پیش از دوران کوهپالیها وجود داشته ومردم در دوران جنگ از آن استفاده می کرده اند. قلعه یا برجی بر سر قله یکی از کوههای این منطقه قرار دارد که مربوط به دوران پیش است و هنوز آثاری فرسوده از این قلعه برجای مانده است.
همچنین دریکی از دره های فرعی سنگلاخ، مقبره ی سید فقیه مجتهد زاهد حضرت آیت الله العظمی سید شاه قباد ولی از اولاد سلطان سید احمد کبیر قرار دارد؛ حضرت سید شاه قباد ولی و فرزندانش از حاکمان و بزرگان مناطق مرکزی افغانستان بودند که ایشان و فرزندانشان مصدر خدمات زیادی برای شیعیان و مردم مناطق مرکزی افغانستان بودند. از وی فرزندان کثیری به جا مانده که هم اکنون به نزدیک به هشت هزار خانواده و یا به تعبیری به بیش از چهل هزار نفوس در افغانستان از فرزندان حضرت شاه قباد ولی رحمت الله علیه میباشند .فرزندان و نوه های حضرت سید شاه قباد ولی رحمت الله علیه در نقاط مختلف افغانستان پراکنده میباشند که بیشتر تمرکز را فی الحال در سنگلاخ و بعد از آن در ولایات شمال ،کابل,مزار ،پروان ،بامیان و… میباشد . که امروزه به آنان و فرزندان شاه ولی (برادر شاه قباد ولی) سادات سنگلاخی تبار میگویند.
حدود هزار متر بالاتر ازمحدوده ی مرقد، دو چشمه ی آب گرم وسرد با فاصله پنجاه سانتی از هم می جوشد ودر جویی باهم مخلوط می گردد که به نام چشمه شفا مسمی است. بهاراین منطقه سرسبزوخرم و تابستان پرمیوه ترین فصل آن می باشد.
از زیارت سید فقیه مجتهد زاهد حضرت آیت الله العظمی سید شاه قباد ولی تا چشمه شفا یک کیلومتر راه است. آبی که از بین سنگ بیرون می آید، آبی است شیرین وپاک و برخی از کسانی که مبتلا به امراض جلدی هستند، به عنوان تداوی، از آن آب خورده و یا در آن آببازی می کنند.
شغل مردم آن منطقه دهقانی ومالداری میباشد. آنها گوسفند، بز، گاو و مرغ پرورش می دهند و محصولاتی مثل گندم، جو، کچالو، سیب، ناک، زردآلو وغیره میوه جات را که از دهقانی وکشاورزی به دست می آورند، به کابل آورده، میفروشند و در عوض مواد مورد نیاز خود از قبیل چای، شیرینی، لباس و مواد بهداشتی و صحی می خرند. همچنین آنها از پشم گوسفند و بز، نمد های رنگه وگلیم درست می کنند.
مردم دره ی سنگلاخ همواره در دفاع از استقلال،آزادی، دین و ناموس مردم افغانستان از زمان هجوم انگلیس تا کنون همانند سایر هموطنان شان فداکاریها نموده و قربانیها داده اند. در دوران جهاد شکوهمند اسلامی دره ی سنگلاخ سنگر مقدم و سر افراز مقاومت از هر حزب و گروه و طایفه بود و به همین دلیل بارها و بارها مورد حملات سنگین هوایی و زمینی نیروهای اشغالگر و کمونیستان وابسته به آنها قرار گرفت و خسارات و تلفات زیادی را متحمل شد.
این دره به مدت 22 شبانه روز مورد حملات و بم افگنی های رژیم روس قرار گرفت. تنها جایی که مردم در آن وضعیت برای پناه جویی یافتند، غارهایی بود که از آن به عنوان پناهگاه استفاده می کردند. در دومین روز محاصره، کودکانی که در غارها پنهان شده بودند، از فرط تشنگی و گرسنگی به هلاکت رسیدند. افراد دیگری که در آن پناهگاه بودند نیز بر اثر بم اندازی های مکرر دشمن در همان غار به شهادت رسیدند. بر اساس گفته های سید عالم، یکی از باشنده گان این محل، بعد از این واقعه تعدادی از اقارب بر آن شدند تا حداقل جنازه آن افراد را به پایین انتقال داده و دفن کنند، اما با صحنه فجیع و عجیبی روبه رو می شوند؛ آنها در نهایت تعجب می بینند که تمام افراد پناه جویی که به غار آمده بودند، درست به همان شکلی که نشسته و به شهادت رسیده بودند، مانده و جسمشان به کلی پوسیده شده است.
مردم سنگلاخ برای جبران خرابی ها و عقب مانده گی های مفرط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کمترین توقعی که دارند این است که این دره که مطابق با معیارهای اداری موجود در کشور است، به ولسوالی تبدیل شود، اما چه در دوران حکومت مجاهدین و چه در حکومت جدید به این امر توجهی صورت نگرفته است.
متأسفانه از تأسیس دولت جدید افغانستان و اعلام آماده گی همه جانبه ی جامعه ی بین المللی برای استقرار صلح و بازسازی در افغانستان می گذرد، دره سنگلاخ مانند بسیاری از مناطق دیگر کشور از کمکهای بین المللی محروم مانده است. از دهقانان و باغداران محروم این منطقه حمایت نشده، سرک آن که رفت و آمد موتر در آن به سختی صورت می گیرد، با پیگیری مداوم مردم سنگلاخ درست شده است ولی کافی نمیباشد، از کلینیک فعال و امکانات صحی و درمانی محروم است و مریضان عاجل تا رسیدن به شهر کابل به دلیل دوری راه و نبودن وسیله ی حمل و نقل کافی در معرض خطر قرار می گیرند.
این بار اول نیست که مردم یک قریه، ده و یا ولسوالی از نبود امکانات لازمه شکایت می کنند. از آن گذشته امکانات لازم و حتمی زنده گی هنوز در شهرها به طور بایسته مرتفع نشده است، چه رسد به مناطقی اینچنینی که شاید توجه به آنها در وهله های دورتری عملی شود.