دور اندیشی روابط بین سادات و هزاره

به نظر من بزرگترین اشتباه تاریخی شهید ربانی ،شهید مزاری و عبد الرشید دوستم این بود که وقتی حکومت داکتر نجیب سقوط کرد با هم دیگر روی حکومت به توافق نرسیدند .در آن زمان یک نقطه طلایی وبسیار سر نوشت ساز به وقوع پیوسته بود وآن شکست استبداد پشتونها (دشمن مشترک تاریخی هر سه طرف وحتی هر سه قوم )در افغانستان بود ،کابل به عنوان پایتخت سیاسی کشور کاملا در دست آنها قرار گرفته بود، فقط چهار آسیاب که در حاشیه کابل قرار داشت در دست حکمتیار که در حال فرار بود باقی مانده بود ودر تمامی نقاط افغانستان جبهات پشتونها ضعیف و به آسانی قابل کنترول ومدیریت بود اما این سه رهبر این فرصت طلایی را از دست دادند اینکه چه عواقبی به بار آورده است بر همه معلوم است

وآیا این فرصت در افغانستان تکرار خواهد شد؟شاید هرگز

بزرگترین اشتباه سیاسی تاریخی هزاره ها در دو دهه اخیر که ۱۷ سال قبل رقم خورد حرکت های فاشیستی یا قوم گرایی افراطی بود که در صورت نیاز در کدام نوشته دیگر به صورت مستدل خواهم نوشت
بزرگترین اشتباه تاریخی رهبران سادات اول در کنفرانس بن و سپس جرگه قانون اساسی، اتفاق افتاد، زیرا در بن زمینه فراهم بود که سادات یک آدرس مستقل برای خود باز کند آن هم در زمانی که رهبران سادات در اقتدار وجایگاه نسبتا خوبی قرار داشته وتوان چانه زنی بالایی داشتند و در جرگه قانون اساسی با موافقت عدم درج سادات( به هر دلایلی که بود) در قانون اساسی آخرین تیشه را به ریشه سادات زدند
آری در سه رخداد تاریخی فوق سیاست گران در هر مورد فرصت های بسیار کلان وسرنوشت سازی را از دست دادند که دیگر به آسانی به دست نخواهد آمد و حداقل در حال حاضر محال است از جبران پذیری آن سخن گفته شود

اما در مورد رابطه سادات و هزاره:

با تن دادن به پذیرفتن واقعیت های موجود و شرایط افغانستان باید پذیرفت که تا بعد از ۵ سال آینده تحولات بزرگ در میان دو قوم به وقوع خواهد پیوست( البته منظورم صرف در عرصه سیاسی است نه اجتماعی و فرهنگی ) و روابط دو قوم به سردی می رود البته سردی روابط الزاما به معنای تقابل و جدل نیست و تنش موجود که بیشتر روانی ولفظی می باشد در دو سه سال آینده کاهش خواهد یافت
منظور من از سردی روابط خنثی بودن وبی تفاوتی در مقابل یک دیگر در عرصه سیاست است

۱-ظهور قدرتمند رهبران تشیع که در راس آن هزاره ها قرار داشتند در ۱۷سال قبل در حکومت آقای کرزی نتیجه ویا دستاورد دوران جهاد واهمیت نظامی وسیاسی آنها بود اما با گذشت چند سال از اهمیت وتاثیر گذاری آنها در محور قدرت کاسته شده است یعنی در جبهه دیپلماسی رهبران با موفقیت عمل نکرده واین روند ادامه دارد، با کاهش نفوذ و محدود شدن رهبران هزاره در محور قدرت در روابط وداد وستد آنها با سایر اقوام از جمله سادات تاثیر گذار است واز طرف دیگر باز سازی قدرت پشتونها روی دیگر اقوام بسیار تاثیر گذار است و هر قوم مجبور خواهد شد که گلیم خود را از آب بکشد

۲-روابط هزاره وسادات بیشتر بر اساس سنت و احساسات مذهبی استوار بوده است جامعه تشیع از نگاه فکری و رفتارهای اجتماعی بسوی مدرنیته در حرکت است و از جمله پیامد های یک جامعه مدرن در تمامی جوامع بشری با هر دین و مذهبی که باشد تضعیف ویا کاهش سنت وارزشهای مذهبی است مخصوصا هزاره ها در چنین مواردی متحول تر بوده است و در حقیقت جامعه تشیع در افغانستان رو به جامعه سکولار در حرکت است واز طرفی دین ستیزی نیز در میان آنها رونق یافته و رو به گسترش است چنین عواملی در روابط سیاسی دو قوم در عرصه سیاست تا ثیرات بسیار مستقیم دارد و می تواد در سردی روابط آنها موثر واقع شود

۳-در حال حاضر سیاست ببیشتر در دست رهبران سنتی دو قوم است و میزان مدارا و بده بستان در میان آنها کم وبیش وجود دارد اقایان خلیلی ،محقق و…با وجود تمامی کینه ورزیها به سادات از طرفی از آنها سر باز گیری کرده ویک رابطه نیمه بند خود را با سادات حفظ کرده است اما این وضعیت در نسل جدید سیاسی هزاره ها کاملا متفاوت است در سیاست رهبران جدید هزاره ها سادات اصلا جا ندارد یا به عبارتی جایگاه سادات در راهبرد سیاسی رهبران جدید هزاره ها نقطه صفر است
مثلا در کنار احزاب و رهبران سنتی هزاره ها مانند محقق،خلیلی،مدبرو…دهها سادات فعال وجود دارد اما آیا در کنار احزاب و راهبران جدید و جوان هزاره ها مانند بهزاد ،جعفر مهدوی و دهها تن دیگر حتی یک سید فعال وجود دارد ؟ عمرمفید سیاسی احزاب و رهبران سنتی هزاره ها حداکثر تا ۵سال آینده می تواند دوام یابد
لذا سادات در چند سال آینده در عرصه سیاست با نسل جدید هزاره ها و رهبران جدید و بیشتر نسبتا سکولار روبرو می باشند که سادات در سیاست آنها جای نداشته وکاملا حذف می شود
البته دلایل دیگر نیز وجود دارد که باعث تضعیف روابط سیاسی میان این دو قوم در آینده می شود که فعلا حوصله پرداختن به آن نیست، باید گفت این به این معنا نیست که میان این دو قوم تقابل و خشونت سیاسی بیشتر می شود بر عکس جدال و خشونت لفظی میان دو قوم در سالهای آینده کاهش می یابد
روابط سرد سیاسی دو قوم در قالب بی تفاوتی وخنثی بودن در مقابل یکدیگر شکل می گیرد

نتیجه:
با توجه به موارد فوق و شرایط موجود سادات مجبور است تدابیر و راهکار های لازم را برای حفظ جایگاه و مشارکت بهتر در قدرت در آینده داشته باشند
سادات قطعا توانایی این را ندارند که هزاره ها را تغییر دهند و مدریت نمایند اما می توانند خودشان را تغییر دهند وتدابیر لازم را که خیر و منافع عمومی سادات در آن نهفته باشد پیش بگیرند در همین راستا ما راهکار مستقل شدن قوم سادات را مطرح کرده ایم

سید جواد حسینی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی مطالب

آخرین مطالب

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید