فاجعه و تراژدی خونین ۲۳ سنبله؛ زخم باز غرب کابل و روز بی‌اعتمادی

۲۳ سنبله ۱۳۷۳ خورشیدی یکی از تلخ‌ترین و خونین‌ترین روزهای تاریخ معاصر افغانستان است؛ روزی که هنوز هم به‌عنوان زخمی باز بر پیکر غرب کابل باقی مانده و اعتماد میان گروه‌های شیعه را به شدت خدشه‌دار کرده است. در این روز، غرب کابل شاهد درگیری درون‌شیعی بود؛ درگیری‌ای که به دستور عبدالعلی مزاری آغاز شد و به کشتار هزاران انسان و فروپاشی وحدت داخلی انجامید.
بامداد ۲۳ سنبله، واحدهای نظامی یکی از شاخه‌های حزب وحدت به فرمان مزاری حمله‌ای گسترده علیه مواضع حرکت اسلامی و شاخه‌ی محمد اکبری حزب وحدت آغاز کردند. این حمله تنها متوجه مراکز نظامی نبود، بلکه محلات مسکونی نیز در آتش توپخانه و سلاح‌های سنگین سوختند و خانه‌های مردم عادی به میدان جنگ بدل شدند.
اوج ماجرا از ۲۳ سنبله تا ۷ میزان ۱۳۷۳ ادامه یافت؛ به‌ویژه زمانی که «قطعه ۳۳۳ اسکاد»، غند توپچی، دیپوهای مهمات، ده‌ها تانک، موترهای محاربوی و پرتابگرهای اسکاد تخلیه و به پشاور منتقل شد. این اقدام هم‌زمان بود با تصفیه‌حساب‌های خونین میان شاخه‌های حزب وحدت در غرب کابل. در این جنگ، افزون بر تلفات غیرنظامیان، حدود ۱۵۰ تن از نظامیان تحت امر دکتر محمد عارف شاه‌جهان ـ که بیشتر آنان از مجاهدین غزنی بودند ـ مفقودالاثر شدند. همچنین عباس پایدار، برجسته‌ترین فرمانده شیعه در دفاع از غرب کابل و افشار، به دست نیروهای مزاری کشته شد.
آمار تلفات این فاجعه یک‌دست نیست. برخی منابع شمار کشته‌شدگان را میان ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر گزارش داده‌اند؛ زخمیان و آوارگان بسیار بیشتر بودند و هزاران خانواده در مدت کوتاهی همه‌چیز خود را از دست دادند.
در میان این همه خون‌ریزی، واگذاری «تپه‌ی اسکاد» بیش از همه جنجال‌برانگیز بود. این موقعیت استراتژیک نه در اختیار نیروهای داخلی، بلکه به گلب‌الدین حکمتیار و در نهایت به آی‌اس‌آی پاکستان واگذار شد؛ اقدامی که عملاً جبهه‌ی شیعه را تضعیف و دشمن دیرینه‌ی آنان را تقویت کرد. بسیاری از ناظران، این تصمیم را اوج تناقض در رهبری مزاری دانستند: در حالی که مردم ملکی قربانی می‌شدند، موقعیت استراتژیک به رقیب دیرینه سپرده شد.
مزاری در گفتار خود، با خدعه و نیرنگ همواره بر «وحدت» تأکید می‌کرد، اما ۲۳ سنبله خلاف این شعار را برملا ساخت. بسیاری بر این باورند که این جنگ بیش از آن‌که دفاع از جامعه‌ی شیعه باشد، تلاشی برای حذف رقبای درون‌جریانی و تحکیم قدرت یک‌جانبه بود و منافع حزب اسلامی به رهبری حکمتیار. در نتیجه، خون هزاران انسان بی‌گناه قربانی جاه‌طلبی سیاسی شد.
محمد اکبری در بیانیه‌ای رسمی پس از این فاجعه نوشت:
«مزارى هرکجا که باشد، آفت و جنگ و خشونت هست و سبب کشته‌شدن و تباهی است… مسئولیت شروع این جنگ صد در صد به دوش آقای مزاری است. ایشان مردم خودش را هدف قرار داد.»
(منبع: بیانیه کتبی استاد محمد اکبری، ۲۶ سنبله ۱۳۷۳)
او سال‌ها بعد، در ۲۳ سنبله ۱۴۰۱ نیز تأکید کرد:
«… آنچه که من عرض می‌کنم سخنرانی نیست؛ بلکه حکایت است، حکایت اندوه‌بار و دردناک از حادثه‌ای که در ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ در کابل رخ داد. قصه‌ی غمباری از یک فاجعه و خیانت ملی. متأسفانه مزاری با شمشیر، حزب وحدت اسلامی افغانستان را ـ که تبلور خواسته‌های مردم هزاره و شیعه بود ـ دو تکه کرد.»
مزاری سال‌هاست که درگذشته است، اما مرگ او مسئولیت تاریخی تصمیم‌های آن زمان را از میان نمی‌برد. تاریخ باید درست روایت شود: فاجعه‌ی ۲۳ سنبله محصول یک تصمیم داخلی بود، نه صرفاً توطئه‌ای بیرونی. دستور حمله و واگذاری تپه‌ی اسکاد، نقش مستقیم او را در این تراژدی نشان می‌دهد.
این یادآوری نه برای انتقام‌جویی، بلکه برای عبرت و درس گرفتن از گذشته ضروری است. اگر جامعه‌ی افغانستان مسئولیت‌های تاریخی رهبران خود را بازخوانی نکند، چرخه‌ی خون و خیانت بارها تکرار خواهد شد.
۲۳ سنبله تنها یک رویداد خونین نیست، بلکه هشداری ماندگار است: بزرگ‌ترین خطر همیشه از بیرون نمی‌آید؛ گاهی رهبران داخلی با محاسبات غلط و رقابت‌های کور، فاجعه‌ای می‌آفرینند که پیامدهای آن نسل‌ها باقی می‌ماند.
نسل امروز و بازماندگان قربانیان باید با دادخواهی علیه عاملان و حامیان این فجایع، زمینه‌ی عدالت تاریخی را فراهم کنند تا افغانستان به صلح و امنیت پایدار دست یابد.
با احترام
سید جعفر عادلی حسینی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی مطالب

آخرین مطالب

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید